یادمان باشد کاغذ سفید را هر چه قدر هم که تمیز و زیبا باشد کسی قاب نمی گیرد ،برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت ...   

در برابر انتقادات  :

اگر نادرست بود ، بی اعتنا باشید.    ...............              اگر غیر منصفانه بود ، عصبانی نشوید.

اگر از روی نادانی بود ، لبخند بزنید.     ...............            اگر عادلانه بود ، از آن درس بگیرید.



 




میلاد فرخنده امام هادی (ع) بر عموم شیعیان مبارکباد


http://s2.picofile.com/file/7178430214/emam_hadi.jpg

ولادت دهمین گلبرگ آسمانی، آیینه‏ی عصمت، هادی امّت، اسوه‏ی مجد و شرافت، نیای انسانیت، نای پرخروش ولایت، ناخدای کشتی هدایت، حضرت امام هادی علیه‏السلام بر پیروان ولایت خجسته باد

.

.

.

طلوع ستاره‏ی تابناک ولایت، خورشید عدالت، فرزند ایمان، پدر دریای بی‏پایان، مهبط انوار رحمان، مفسر بزرگ آیه‏های قرآن، حضرت امام علی النقی علیه‏السلام تهنیت باد

.

.

.

میلاد امام پاکی و روشنایی، ستاره‏ی راهنمای بشریت، گنجینه‏ی ارزشمند کرامت، قله‏ی بلند فضیلت، گلبرگ درخت رحمت، برگزیده‏ی خداوند سرمد، حضرت امام هادی علیه‏السلام تهنیت باد

.

.

.

میلاد باسعادت پاکیزه‏ترین خلق خدا، معدن لطف و صفا، موج بلند دریای رسالت، گستره‏ی عظیم ولایت، پیشوای «متوکل» ستیز، پناه درماندگان، حضرت امام علی النقی بر عاشقان سیره‏اش مبارک باد

ادامه نوشته

تصاویر در مورد عید غدیر خم

عید غدیر خم....


عرش بر دوش غدیر

در روز غدیر ، عقل اول‏
آن مظهر حق ، نبى مرسل

چون عرش تو را کشید بر دوش‏
آنگاه گشود لعل خاموش

فرمود که این خجسته منظر
بر خلق پس از من است رهبر

بر دامن او هر آن که زد دست‏
چون ذره به آفتاب پیوست

**************************
تنها در غدیر !!

دشت غوغا بود ، غوغا بود ، غوغا در غدیر
موج مى ‏زد سیل مردم مثل دریا در غدیر

در شکوه کاروان آن روز با آهنگ زنگ‏
بى‏ گمان بارى رقم مى‏ خورد فردا در غدیر

اى فراموشان باطل سر به پایین افکنید
چون پیغمبر دست حق را برد بالا در غدیر

حیف اما کاروان منزل به منزل مى ‏گذشت‏
کاروان مى ‏رفت و حق مى‏ ماند تنها در غدیر !!

" علیرضا سپاهى لائین "

**************************

 

 

چراغانى صحراى غدیر

گفت برخیز که از یار سفیر آمده است‏
به چراغانى صحراى غدیر آمده است

موج یک حادثه در جان غدیر است امروز
و على چهره تابان غدیر است امروز

بیعت شیشه ‏اى و آهن پیمان شکنى‏
داد از بیعت آبستن پیمان شکنى !

پس از آن بیعت پر شور على تنها ماند
و وصایاى نبى در دل صحرا جا ماند

موج آن حادثه در جان غدیر است هنوز
و على چهره تابان غدیر است هنوز

" ناصر شعار ابوذرى "

**************************

 

غدیر نقش ولاى على به سینه ما

غدیر عید همه عمر با على بودن‏
غدیر آینه ‏دار على ولى الله ست

غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
غدیر نقش ولاى على به سینه ماست

غدیر یک سند زنده ، یک حقیقت محض‏
غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست

غدیر صفحه تاریخ وال من والاه‏
غدیر آیه توبیخ عاد من عاد است

هنوز لاله � اکملت دینکم � روید
هنوز طوطى � اتممت نعمتى � گویاست

هنوز خواجه لولاک را نداست بلند
که هر که را که پیمبر منم ، على مولاست

بگو که خصم شود منکر غدیر ، چه باک‏
که آفتاب ، به هر سو نظر کنى پیداست

چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش‏
خلافتى که دوامش به کشتن زهراست

" حاج غلامرضا سازگار "

**************************

 

غدیریه
اُنس

خلوصی دارد آبی رنگ و یکتا
زبانزد گشته از یک اُنسِ زیبا
خدا می ‏داند و بس ، برکه خُم
چه حالی می کند با عشقِ مولا علیه السلام .

جام ولا (1)

دو روزِ نیستی ، هستم کن ای عشق
رهایم نه ، که پابستم کن ای عشق
خُمار آلوده حقم بیا باز
به جامی از علی علیه السلام مستم کن ای عشق !

جام ولا (2)

سبو مست از لبِ فرزانه ‏ات شد
� غدیر � آمد پُر از � خُم � خانه ‏ات شد
خدا را شکر از این دل ، چون سرانجام
سرِ عقل آمد و دیوانه ‏ات شد !

دلنواز

تحیر زاده شد در اهلِ بینش
خدا تعریف شد با این گزینش
... وَ یادِ دلْ‏نوازش ناتمام است ،
علی علیه السلام ، مردِ تمامِ آفرینش !

علی ، جمع اضداد

بسوزانْ دیده ، دیگرْ بین شو ای دل
در این بُستان ، شگفتی‏ چین شو ای دل
شگفتی ، جمعِ اضداد است ، آری
ز شورِ � یا علی � ، شیرین شو ای دل .

شهید همت


((شهید همت))

شادی روحش صلوات

خون......


در طول هشت سال جنگ ایران و عراق تقریبا 213250 نفر شهید شدند.


در بدن  انسان سالم تقریبا 5/5 نیم لیتر خون وجود دارد...

مساحت کف دست انسان تقریبا 76 سانتی متر مربع است.

حال حساب کنید :

برای پس گرفتن هر وجب این خاک چقدر خون ریخته شده ؟؟؟؟

جواب: برای هر وجب خاک ایران ، 51 قطره  خون شهید داده شده .

بماند که عده ای هم زخمی و جانباز شدند.

دل نوشت: اون زمان خونشونو دادن الانم دارن از دست ما خون دل میخورن.

و ما باز هم شرمنده ایم ...

شهید رجایی چگونه بر انتخابات آمریکا اثر گذاشت؟


 شهید رجایی چگونه بر انتخابات آمریکا اثر گذاشت؟

ه گزارش پارس به نقل ازمجله مهر: اولین حضور ایران در سازمان ملل در مهرماه سال 59 رقم خورد. هیات ایرانی به مرکب از محمد علی رجایی، رئیس جمهور، بهزاد نبوي وزير مشاور در امور اجرايي، گودرز افتخار جهرمي از حقوقدانان مطرح کشور، چهار خبرنگار و فيلمبردار از صدا وسيما و خبرگزاري پارس عازم نيويورك شد تا در مورد جنگ ايران و عراق در سازمان ملل متحد و شوراي امنيت به گفت‌و‌گو بنشينند.


آن زمان مصادف به ماجرای گروگان گیری و تسخیر سفارت لانه جاسوسی هم بود و قرار بود دو هفته بعد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم برگزار شود.

انتخاباتی که پیوند عجیبی با حل ماجرای گرونگایری هم داشت. در همان مقطع کورت والدهایم دبیرکل وقت سازمان ملل از طرف جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا ماموریت یافته بود تا با شهید رجایی و هیات ایرانی درباره ماجرای گروگان های آمریکایی گفت وگو کند و در صورت امکان مقدمات دیداری بین هیات ایرانی و هیات آمریکایی را فرام آورد. والدهايم اصرار می کند که دولت امريكا علاقه‌مند به حل مسائل است و هر چهار شرطي را كه امام گفته‌اند حاضرند قبول كنند و از من خواسته‌اند كه شخصاً اين مسئله را به عرض شما برسانم.

رجایی پاسخ می دهد که مجلس هنوز نظر خود را نداده است ولي من به عنوان دولت سعي مي‌كنم در اولين فرصت اقدامات لازم را بكنم. قصد من از شركت در شورا، طرح مسئله تجاوز عراق بود. من در اين رابطه به اينجا آمده‌ام نه براي طرح مسائل ما با امريكا.
او می گوید: همانطور كه خبر داريد مجلس شوراي اسلامي دراين باره در حال طرح و بحث است و بزودي نظر كشور ما نسبت به اين مسئله اعلام مي‌شود.

"

روزنامه کیهان در خبری که همان روز به نقل از خبرگزاری پارس به چاپ رسانده بود، نوشت: «محمدعلی رجایی نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران در ساعت یک و چهل و پنج دقیقه بامداد امروز ۲۶ مهر ۵۹ بوقت تهران در جلسه شورای امنیت سازمان ملل پیرامون جنگ ایران و عراق سخنان مبسوطی ایراد نمود. بر اساس همین گزارش اجلاس شورای امنیت سازمان ملل متحد با ریاست نماینده شوروی در سازمان ملل در ساعت شش و پانزده دقیقه بوقت نیویورک آغاز به کار کرد. قبل از ایراد سخنرانی، محمدعلی رجایی به مدت یک ساعت و نیم با والد‌هایم دبیرکل سازمان ملل ملاقات و گفت‌و‌گو نمود.»

رجایی در آن اجلاس به درخواست آمریکایی ها برای مذاکره درباره ماجرای گروگان گیری پاسخ مفنی داد؛ به سخنرانی خود درباره تجاوز عراق به خاک ایران پرداخت؛ کفش های خود را از پا کند و آثار جنایات ستمشاهی را به حضار نشان داد و فریاد زد: رژیم بعث عراق به خاطر نقض عهد و تجاوز به جمهوری اسلامی ایران باید اعتراف کند که یا ضد انسانی تصمیم می‌گیرد و یا به دستور اربابان ابرقدرت جهانی‌اش، نه به قصد «اصلاح مرز‌ها» بلکه برای «نابودی انقلاب اسلامی» دست به چنین اعمال جنایتکارانه، جنو‌ن‌آمیز و در عین حال ابلهانه‌ای زده است.


شهید رجایی از فرصت پیش آمده در سازمان ملل استفاده کرد تا ظلمی را که سال ها از جانب رژیم پهلوی به ملت ایران روا شده بود به گوش جهانیان برساند. ایشان در این سخنرانی با برشمردن دلایل آغاز جنگ علیه ایران و اهداف صدام از این حمله، از سکوت جامعه جهانی در قبال جنگ به شدت انتقاد کرد. او همچنین ضمن تقبیح نظام حاکم بر جهان، در حین سخنرانی پای برهنه خود را روی میز گذاشت و با نشان دادن آثار شکنجه در زندان‌های دوران شاه، حمایت دولت آمریکا از شاه را مورد انتقاد قرار داد. این اقدام شهید رجایی، از اتفاقات کم‌سابقه در سازمان ملل بود.

کمتر از یک ماه بعد در آمریکا کارتر مستاصل از حل مساله گروگان ها، نتیجه انتخابات را به ریگان باخت تا بعدها اعلام کند که انتخابات را به امام خمینی (ره) باخته است نه به ریگان.

کمی تامل......

گفتند چه شد یاد شهیدان گفتند...

یک کوچه بنامشان نکردیم مگر...

واکنش به خبر حمله رژیم غاصب صهیونیستی به ایران!!!!!!!!!!!!!!!


 

جواب دندان شکن :

سوال خبر نگار خارجی از سر لشکر جعفری در مورد نا توانی سپاه در زمینه پدافند هوایی

خبرنگار:اگر هواپیمای اسرائیلی وارد خاک ایران شود و 10 بمب خود را بر روی شهر شما بریزد با چه می خواهید این هواپیما را منهدم کنید


جواب سرلشکر جعفری:این حرف شما زیاد مهم نیست مهم اینست که موقع برگشت این هواپیما ،اسرائیلی وجود نخواهد داشت که در آن فرود بیاید.

......................................................

السلام علیک یا بقیه الله


کوچه را آب و جارو کرده ام فردا می آیی آقا؟

جناب هاشمی به کجا چنین شتابان!؟

((این روزها که هر کس به هر نامی هر کاری می کند؛
چقدر خوب است که برای یک بار هم که شده، نظریات حضرت روح الله را بخوانیم))

 

شعار «مرگ بر آمریکا» خلاف اسلام نیست، تاسی به رسول خداست.

صحیفه نور ج ۱۸ ص ۷۸

از خدا می خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم…

صحیفه نور ج ۲۰ ص ۲۲۷

  این ملتی که الان دارند فریاد می زنند «مرگ بر آمریکا» مقصودشان کارتر است، ملت امریکا که به ما کاری نکرده، ملت امریکا اگر بفهمد مطلب را، اگر بفهمد، اگر بفهمد مطلب را ملت امریکا، به حسب وجدان انسانیش با ما موافق است.

صحیفه نور ج ۱۱ ص ۹


خط این بود که اصلاً آمریکا منسی بشود. یک دسته شوروی را طرح می کردند تا آمریکا منسی بشود، یک دسته الله اکبر را کنار می گذاشتند، سوت می زدند و کف می زدند آن هم در روز عاشورا، خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود.

صحیفه نور ج ۱۵ ص ۶۸

  ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کرده ایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیده ایم، ما شعار مرگ بر آمریکا را در عمل جوانان پر شور و قهرمان و مسلمانان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کرده ایم، ما همه شعارهایمان را با عمل محک زده ایم.

صحیفه نور ج ۲۱ ص ۹۵  

ما که از اول آمریکا را ظالم می دانستیم و ستمگر می دانستیم و کشور خودمان را در دامن او به واسطه خیانت حکومت سابق اینجا، در دامن او می دیدیم هست، مخالفت کردیم با او، مردم قیام کردند و مرگ بر امریکا گفتند و عمل هم کردند و آن لانه جاسوسی را هم گرفتند و عذرشان را خوب خواستند، همه رفتند سراغ کارشان…

صحیفه نور ج ۱۶ ص ۱۰۶
 

مرگ بر همه ظالم های دنیا، مرگ بر آن هایی که دارند مردم را و ملت ها را می چاپند و با تبلیغات خودشان، خودشان را یک ملت یا یک دولت صلح طلب حساب می کنند. این ها در حال مرگ هستند. آنی که باقی است خدای تبارک و تعالی است

صحیفه نور ج ۲۰ ص ۸۴

  در مقابل حذف شعار مرگ بر آمریکا این چهار کلیدواژه ی امام که از مرگ بدتر است را در اذهان نهادینه کنید:

شیطان بزرگ ؛ ام الفساد قرن ؛ تروریست بالذات ؛ استکبار جهانی

فقط جهت اطلاع


شرمنده ام

خودم رو خادم الشهدا نامیدم دریغ از اینکه ذره ای برا شهدا کاری کنم
خودم را ادامه دهنده راه شهدا نامیدم دریغ از اینکه حتی یک قدم در راه شهدا باشم
خودم را پاسدار خون شهدا نامیدم دریغ از اینکه ...

 شهداشرمنــــــــــــــــــــــــــــده ام

آقا سیدعلی اینقدر طلب مرگ نکن!فرج نزدیک است...

حجت الاسلام دانشمند : اگر من از مظلومیـت رهبر بگـویم شـاید دلتان خـون بشـود ، خیلی مظلـومند ایشان .

این موضوع را من با یک واسطه می گویم . با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا روبروی ضریح ، دو به دو با هم بودیم . گفتم از آقا چه خبر ؟  میگفت ما روزهای دوشنبه ، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم سرکشی میکنیم به خانواده شهدا . آقا می فرمودند به خانواده شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند .

یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگـوییم آقا می خواهنـد تشـریف بیاورنـد منـزل و یک سـلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند .

یکبار رفتیم درب خـانه دو شهـید ، من خـودم رفتـم دیدم درب باز اسـت و آب و جارو کـرده اند . درب زدم ، مادر شهید آمدند دم درب و گفتند : آقا کو ؟

گفتم : کدام آقا ؟

گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟

گفتم : شما از کجا می دانید ؟

شروع کرد به گریه کردن ، گفت دیشب خواب بچـه هام را دیدم ، بچه ها آمدنـد گفتند خوش بحالت ، فردا سیـد علی می خواهد بیـاید خانه تان .

به اینجا که رسید ، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه .

javanenghelabi.ir 1392 (174)

بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند فردا آقا سید علی آقا می خواهند بیایند ، ما هم تبریک می گوییم . و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم .

مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی ؟

مادر شهید گفتند : امام فرمودنـد سلام ما را به آقا سیـد علی آقـا برسانید و به ایشان بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است ان شاءالله .

آقا خیلی گریه کـرد .

 

آشنایی با شهید عطری


شهید سید احمد پلارک فرزند عباس،متولد 1344 تهران و اصالتاً تبریزی است؛در سال 66 در عملیات کربلای 8 در شلمچه به شهادت رسید.
در 6 سالگی پدر خود را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل،بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.
او در خیابان ایران میدان شهدا و در محله ای مذهبی زندگی می‌کرد.مسجد حاج آقا ضیاء آبادی (علی بن موسی الرضا(ع) ) مأمن همیشگی‌اش بود.
وی دائماً به منطقه می‌رفت.او فرمانده آر پی جی زنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول (ص) بود
احمد مثل خیلی از شهدای دیگه بود.به مادرش احترام می گذاشت،به نماز اول وقت اعتقاد داشت،نماز شبش ترک نمی‌شد.همیشه غسل جمعه می‌کرد.سوره واقعه رو می خوند.
البته عده ای هم نحوه شهادت احمد را اینگونه میدانند:
احمد در یکی از پایگاه های زمان جنگ،به عنوان یک سرباز معمولی کار می‌کرد.او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت.در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد می‌کند و او شهید و در زیر آوار مدفون می‌شود.
بعد از بمب باران،هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند،متوجه می‌شوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید.وقتی آوار را کنار می‌زدند با پیکر پاک این شهید روبرو می‌شوند که غرق در بوی گلاب بود.
هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران،در قطعه 26 به خاک می‌سپارند،همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس می‌شود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک می‌باشد به طوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید،از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود.
شهید پلارک ما شبیه به یکی از سربازان پیامبر در صدر اسلام،"غسیل الملائکه"است."غسیل الملائکه"به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده‌ باشند.
در تاریخ اسلام آمده که"حنظله"غسیل الملائکه که از یاران جوان پیامبر بود،شب قبل از جنگ احد ازدواج می کند و در حجله می خوابد.فردا صبح،زمانی که لشکر اسلام به سمت احد حرکت می ‌کرد،برای رسیدن به سپاه بسیار عجله کرد و بنابراین نرسید که غسل کند.
او در این جنگ شهید شد و ملائکه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند.پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد.
شاید به همین خاطر باشد که همیشه قبر شید پلارک نیز خوش‌بو و عطر آگین است.
بهشت زهرایی ها به او شهید عطری می گویند.خیلی ها سر مزار شهید سید احمد پلارک نذر و نیاز می‌کنند و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خواهند.او معجزه خداست.

وصیت نامه :
سپاس خدای را كه ما را به دین خود هدایت نمود.

السلام علیك یا ثارالله،ای چراغ هدایت و ای كشتی نجات،ای رهبر آزادگان،ای آموزگار شهادت بر حرّان.
ای كه زنده كردی اسلام را با خونت و با خون انصار و اصحاب با وفایت،ای كه اسلام را تا ابد پایدار و بیمه كردی.
آقا جانم،وقتی كه ما به جبهه می‌رویم به این نیت می‌رویم كه انتقام آن سیلی كه آن نامردان بر روی مادر. شیعیان زده،برای انتقام آن بازوی ورم كرده می‌رویم،برای گرفتن انتقام آن سینه سوراخ شده می‌رویم.سخت است شنیدن این مصیبت‌ها.
خدایا،به ما نیرویی و توانی عنایت كن تا بتوانیم برای یاری دینت بكار ببندیم.
خدایا به ما توفیق اطاعت و فرمانبرداری به این رهبر و انقلاب عنایت فرما.
خدایا توفیق شناخت خودت،آن طور كه شهدا شناختند به ما عطا بفرما و شهدا را از ما راضی بفرما و ما را به آنها ملحق بفرما.
خدایا عملی ندارم كه بخواهم به آن ببالم،جز معصیت چیزی ندارم والله اگر تو كمك نمی‌كردی و تو یاریم نمی‌كردی به اینجا نمی‌آمدم و اگر تو ستارالعیوبی را برمی‌داشتی،می‌دانم كه هیچكدام از مردم پیش من نمی‌آمدند هیچ،بلكه از من فرار می‌كردند،حتی پدر و مادرم.خدایا به كرمت و مهربانیت ببخش آن گناهانی كه مانع از رسیدن بنده به تو می‌شود.
الهی العفو...
بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید:امام دوستت دارم و التماس دعا دارم.
که میدانم بر سر قبرم می آید.

آرزوی شهید :
در شرح حال شهید بزرگوار سید احمد پلارک نوشته اند که این شهید بزرگوار همواره در مراسم اعیاد و مناسبت های اهل بیت(صلوات الله علیهم) کار و کوشش فراوان می کرد.
هنگامی که از او سوال می شد که نیت و هدفت چیست همواره می گفت که آروز دارم که حضرت زهرا مرا به فرزندی قبول کند.
 
شفاعت :
یکی از آشنایان خواب شهید پلارک را می بیند.او از شهید تقاضای شفاعت می کند که شیهد پلارک به او می گوید من نمی توانم شما را شفاعت کنم تنها وقتی می توانم شما را شفاعت کنم که شما نماز بخوانید و به آن توجه و عنایت داشته باشید.همچنین زبانهایتان را نگه دارید در غیر اینصورت هیچ کاری از دست من بر نمی آید.

شهید پلارک از زبان مادرش :

در 13 سالگی تا به هنگام شهادت 23 سالگی نماز شبش ترک نگردیده بود.شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت.
اشکهای شهید سید احمد پلارک امروز رایحه معطری است که انسانها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش میکند.
وی در عمرش چند کار را هرگز ترک نکرد:
(1) نماز شب.
(2)غسل روز جمعه.
(3)زیارت عاشورای هر صبح.
(4)ذکر 100صلوات در هرروز و100 بار لعن بنی امیه.
(5) خواندن مداوم سوره واقعه.

شهید پلارک از دید دوستانش :

آخرین مسئولیت شهید پلارک فرمانده دسته بود.در والفجر 8 از ناحیه دست وشکم مجروح شد.اما کمتر کسی می دانست که او مجروح شده است.
اگر کسی درباره حضورش در جبهه سوال می کرد طفره می رفت و چیزی نمی گفت.
یک دفعه در جبهه خواستیم از یک رودخانه رد شویم.زمستان بود وهوا به شدت سرد بود شهید پلارک رو به بقیه کرد وگفت:اگر یکنفر مریض بشه بهتر از اینه که همه مریض بشن.بعد یکی یکی بچه ها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد.آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده بود و پاهاش خونی شده بود.

همسایه شهید :

قبل از عملیات کربلای 8 با گردان رفته بویم مشهد.یک روز صبح دیدم سید احمد از خواب بیدار شده ولی تمام بدنش می لرزد.گفتم چی شده؟
گفت:فکر کنم تب ولرز کردم.
بعد از یکی دوساعت به من گفت:امروز باید حتما برویم بهشت رضا.اتفاقا برنامه آنروز گردان هم بهشت رضا بود.
از احمد پرسیدم چی شده که حتما باید بریم بهشت رضا؟
او به اصرار من تعریف کرد دیشب خواب یک شهید را دیدم که به من گفت تو در بهشت همسایه منی.
من خیلی تعجب کردم تا بحال اورا ندیده بودم گفتم تو کی هستی الان کجایی؟
گفت:در بهشت رضا.
احمد آنروز آنقدر گشت تا آن شهید را که حتی نام او را نمی دانست پیدا کرده و بالای مزار آن شهید با او حرفها زد.

عکسهایی از شهید سید احمد پلارک :

 عکس   عکس شهیدی که قبرش همیشه بوی عطر می‌دهد!

Click here to enlarge

Click here to enlarge



*****************************************************************************

شهید سید احمد پلارک در یکی از پایگاه های زمان جنگ ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد.

او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همیشه بوی بدی بدن او را فرا میگرفت . تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی که او در حال نظافت بوده ، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود . بعد از بمب باران ، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند ، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید . وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود .

هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران ، در قطعه ۲۶ به خاک میسپارند ، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بطوریکه اگر سنگ قبر شهید پلارک رو خشک کنید ، از اونطرف سنگ خیس می شود و  از آن گلاب  بیرون می آید .

می گویند شهید پلارک مثل یکی از سربازان پیامبر ( ص ) در صدر اسلام ، ” غسیل الملائکه ” بوده است .” غسیل الملائکه ” به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده‌ باشند .

حالا گفته می شود شهید احمد پلارک عزیز هم اینچنین است و برای همین است که همیشه قبر او خوشبو و عطرآگین است . کسایی که زیاد بهشت زهرا می روند ، به او می گویند  شهید عطری. خیلی‌ها سر مزارشهید سید احمد پلارک نذر و نیاز می کنندو از خدای او حاجت و شفاعت می خواهند.

*) آدرس مزار: بهشت زهرای تهران قطعه ۲۶ ، ردیف ۳۲ ، شماره۲۲:

هر کسی که تا حالا بهشت زهرا رفته حتما سر مزار شهید پلارک رفته خوش به سعادتش ای کاش انقدر  آدمای روزگار ما خوب بودن که در حین فعالیت صادقانه اش خدا تا پایان دنیا زندگیش رو عطراگین کنه.

برای شادی روح شهید پلارک ۵ صلوات بفرستید.

سفیر عشق

و اینک شب بود. غمگین از فتنه ها و نامردی های کوفیان بعد از آنهمه غوغای دروغین بیعت تنها با ده تن

به نماز مغرب ایستاده است. چون نماز به پایان آمد آن ده تن نیز شب را پوشش قرار داده و گریخته

بودند.

و مسلم تنها در شهری همه دشمن و خانه هایی که درها و دلهای ساکنینشان قفل بود و تنها زنی

(طوعه) مردانه پیک غمگین و تشنه حسین را پناه می دهد.

و خانه پیرزن آن شب همه نور بود و زمزمه عاشقانه مناجات مسلم با خدا که آخرین شب بود و آرزو

و دعا که حسین به کوفه نیاید و غمگین نامه ای که بیعت کوفیان را به تایید نوشته بود.

و فردا مسلم در کوچه های کوفه می جنگید مردانه و سترگ. پناهش را فرزند طوعه فروخته بود

و سردار غمگین سربازان محمد ابن اشعث را به ستوه آورد تا دست بسته و خسته و با صدها زخم

در دارالحکومه کوفه باشد.

رسول نامدار حسین را که پیوسته ذکر خدا بر زبان میراند بر بام دارالحکومه که نه ستم سرای

ابن زیاد گردن زدند و از بام به بازار کوفه پرتاب کردند و این غم کشنده بر ما که مسلم از یاران ستم

می خواست حسین را از هنگامه کوفه با خبر سازند....

السلام علیک یا ابا عبدالله

*********************************************************


و کوچه های خالی کوفه

   و مسلم تنها

       و لحظه های تلخ فرستاده حسین

            در التهاب فاجعه ای در راه

                و استغاثه ای و نیازی و ناله ای

                    شاید که یار بگذرد از پیمان

                          شاید حسین باز گردد از این راه

من یک پسر مذهبی هستم …


من یک پسر مذهبی هستم …
 
من حق دارم ایام فاطمیه پیرهن مشکی تنم کنم (حتی تابستون) و
 کسی حق ندارد به من بگوید تو همش در غم و ماتم به سر می بری!
من حق دارم محرم که می شود زنگ تلفن همراه خودم را مداحی بگذارم و
کسی حق ندارد به من بگوید تو انسان افسرده ای هستی!
من حق دارم عکس شهید را به عنوان پس زمینه گوشی ام انتخاب کنم و
 کسی حق ندارد با دیدن عکس شهید به من پوزخند بزند!
من حق دارم به جای سینما رفتن شبهای جمعه برم گلزار شهدا و
کسی حق ندارد به تمسخر بگوید که شماها را فقط باید در قبرستان!!!
 پیدا کرد! من حق دارم که دوست نداشته باشم اسم بازیگرهای هالیوودی وفوتبالیست ها
 خارجی را بدانم وکسی حق ندارند من را انسان عقب افتاده ای بداند!
من حق دارم هر کجا عکس رهبرم را دیدم به او ابراز ارادت کنم واشکهایم
جاری بشودبه خاطر مظلومیت های آقا و کسی حق ندارد چپ چپ به من نگاه کند!
من حق دارم توی خط واحد بجای گوش دادن اندی و ….،
مداحی حاج منصور گوش بدم وحق دارم وقتی راه میرم بجای اینکه زل بزنم
 تو صورت دخترایه مردم سرم پایین باشه و کسی حق ندارد به من بگوید
”چقدر املی“!
من یک پسر مذهبی هستم …
من معنای لذت بردن از زندگی را می دانم…
من معنای شادی و خنده را می دانم…
من انسان غمگین و افسره ای نیستم…
من از زندگی به شیوه خودم لذت می برم…
من یک پسر مذهبی هستم و باور کنید که من هم حق زندگی دارم!

اینجا ایران قرن 21 است ......

 اینجا ایران قرن 21 است ، ببخش پدر آسمانی

اینجا صدای آهنگهای پاپ لس آنجلسی و غرب زده آن قدر بلند است که فریادهای «حاج مهدی باکری» به گوش نمی رسد...

اینجا ایران قرن 21 است!

اینجا همه «حاج ابراهیم همت» را با اتوبان همت می شناسند...

اینجا ایران قرن 21 است!

اینجا بر دیوارهای شهر روی عکس شهید ، پوستر تبلیغاتی می چسبانند...

اینجا ایران قرن 21 است!

اینجا نام شهید را برای اینکه بچه ها خشونت طلب و جنگ طلب بار نیایند از کوچه ها برداشته و نام نگین و جاوید می گذارند...

اینجا ایران قرن 21 است!

اینجا ستارگان درخشان هالیوود آنقدر زیاد شده اند که دیگر کسی ستارگان پرفروغ کربلای ایران را نمی بیند...

اینجا ایران قرن 21 است!

اینجا دیگر شهدا زنده نیستند و در پیچ و خم های عصر ارتباطات، به خاک سپرده شده اند…

اینجا ایران قرن 21 است!

اینجا دیگر کسی نمی خواهد گمنام بماند، همه به دنبال کسب نام هستند…

اینجا ایران قرن 21 است!

اینجا جانبازان موجی را از اجتماع دور نگه می دارند تا آسیبی به افکار عمومی نرسانند…

اینجا ایران قرن 21 است!

اینجا خرمشهر دیگر خونین شهر نیست، خرمشهر دیگر 36 میلیون جمعیت ندارد…

اینجا ایران قرن 21 است!

اینجا کسی نمی داند، مهدی باکری در وصیت نامه خود از خدا خواسته بود جسدش برنگردد و تکه ای از زمین را اشغال نکند…

اینجا ایران قرن 21 است!

اینجا دشمن در خانه های ماست، دیگر کسی حاضر به نبرد با دشمن نیست…

ادامه نوشته

شعر امام خامنه ای درباره امام زمان(عج)

دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است

از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است

دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است

شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است

سوی تو این خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است

بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است

با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است

آن را که لب به دام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است

شعری در مورد جنگ فرهنگی

ای برادر جنگ ،جنگ دیگری است  *  خاکریز اکنون به رنگ دیگری است

سنگري دیگر بنا باید کنیم   *    دین خود بر دین اداباید  کنیم

سنگر دشمن برون مرز نیست   * اشتهای او برای ارض نیست

سنگر دشمن درون خانه هاست   *   حمله اکنون جانب پروانه هاست

محو ارزشها شعار دشمن است   *   رخنه در اندیشه  کار دشمن است

مردها چون زن خود آرایی کنند    *    ضد حیثیت صف آرایی کنند

پوشش زن ها شبیه مردهاست   *   این تفکر شیوه ی بی دردهاست

حمله بر  افکار ملت می کنند   *   نوجوان را بی هویت می کنند

باز گردید ای تکاورهای جنگ  * ای شجاعان ای دلاورهای جنگ

جبهه فرهنگ را احیا   کنید    *     خدعه و نیرنگ را رسوا کنید

وارث خون شقایق گوش کن   *  محو شد رنگ حقایق گوش کن

غربیان بیگانه از خویشت کنند    *     تار و پود روح تشویشت کنند

سم تبلیغات دشمن کاری است    *     ای برادر دارویش بیداری است

شعر مرحوم آغاسی درباره شهدا

دلم تنــگ شهيـدان اسـت امشب ***** كه همرنگ شهيدان است امشب

من از خـون شهيـــدان شـرم دارم ***** كه خلقي را به خود سرگـرم دارم

زمن پـرسيــد فــرزنـد شهيـــــــدي ***** كــه بــابــاي شهيــدم را نـديــدي

به من مي گفت مادر او جوان بود ***** دليــر و جنگجـــوي و پـرتـوان بـــود

نميدانم چه سوداي به سر داشت ***** به دوشش كوله باري از سفر داشت

قــدم در كـوچـه بـاغ عشق مي زد ***** به جان خويش داغ عشق مي زد

چه عشقي؟عشق مولايش خميني ***** كـــه بـوسـد تـربـت سبــز حسيني

بــه اميـدي كـه از آن گل كــام گيرد ***** بگـريـــد تــا دلـش آرام گيــــــــــــرد

آشنائی با منطقه عملیاتی،جنگی قلاویزان(مهران،ایلام)




    «ارتفاعات قلاويزان» يادآور عمليات‌هايي از جمله « عمليات كربلاي1 » است كه بعد از چهار بار دست به دست شدن شهر مهران منجر به آزادسازي آن شد و قلب امام را شاد كرد.


«نقطه ايثار» واقع در ارتفاعات قلاويزان مكان كوچكي در بين هزاران منطقه جنگي و خاطرات دفاع مقدس در كشور است كه شاهد ايثارگري‌هاي رزمندگان دفاع مقدس بوده است و در اين منطقه نيز هرگاه در متن ماندگار سرزمين سينه سرخان عاشق قرار بگيريم، وسعت روح و روانمان سرشار از عطر دل‌انگيز عشق ايثار مي‌شود.


در نقطه ايثار كه در هشت كيلومتري شهر مهران است مي‌توان دشت‌هاي بزرگ مهران را ديد كه روزگاري شاهد نبردهاي مهم دفاع مقدس بوده است.در بدو ورود به اين قطعه بهشت عكس و نام عزيزاني گذاشته شده است كه در اين نقطه در نبردي نابرابر رخت شهادت پوشيدند.


ابتدا بايد راجع به منطقه قلاويزان و عمليات‌هايي كه در اين منطقه رخ داده كه «عمليات كربلاي1 » ما را به ياد جمله تاريخي امام خميني (ره) مي‌اندازد كه فرمود:« مهران را هم خدا آزاد كرد ».


ارتفاعات قلاويزان كه در جنوب غربي شهر مهران واقع شده است منطقه‌اي نا هموار و شبه كوهستاني است كه پس از كوه چكه موسي ، با طول تقريبي 22 كيلومتر در امتداد يال‌هاي دامنه غربي كبيركوه از سمت شرق به غرب كشيده شده است.


بلندترين نقطه قلاويزان «قله 265 » است كه در خاك ايران قرار دارد، در خاك عراق نيز «قله 223» در نزديكي فرورفتگي خط مرزي جنوب مهران ( شيار ميگ سوخته ) واقع شده است. ساير بلندي‌هاي مهم قلاويزان تپه‌هاي 254 ، 244 ، 249 ، 225 و 175 هستند كه به صورت نواري هلالي شكل از جنوب شرق تا جنوب غرب مهران گسترش يافته‌اند.


اين منطقه با وجود پستي و بلندي‌هاي تپه ماهوري شكل، از موقعيت مهم نظامي برخوردار است به طوري كه با استقرار بر روي بلندي‌هاي اصلي آن، كيلومترها دشت، آبادي و شهرهاي پيراموني مانند مهران،زرباطيه و بدره عراق در سيطره ديد قرار مي‌گيرد. دشمن در زمان اشغال مهران با ايجاد ميادين مين، سيم خاردار و كانال در دامنه شمالي ارتفاعات قلاويزان شرايط سختي را در نفوذ به مواضع خود به وجود آورده بود. در «عمليات والفجر 3»، اين محدوده در محور عملياتي «قرارگاه فتح 2» قرار داشت و نيروهاي «لشكر 41 ثارالله (ع)» براي نفوذ به مواضع دشمن و دستيابي به قلاويزان تلاش گسترده‌اي انجام دادند اما به دليل عمق و پيچيدگي موانع، اين امكان فراهم نشد و پيكرهاي بسياري از شهداء تا زمان عمليات كربلاي 1 در اين محور باقي ماند و هم اكنون بقاياي موانع دشمن در اين منطقه همه ساله مورد بازديد زائران آثار دفاع مقدس قرار مي‌گيرد.


**نبرد والفجر 3


سلسله نبردهاي بزرگ سال دوم جنگ تحميلي با پيروزي‌هاي پي در پي رزمندگان منجر به فتح خرمشهر شد اما پس از آن با پدافند مستحكم عراق، ساير عمليات‌ها نتايج تاثيرگذاري را به بار نمي‌آورد و وضعيت ركود بر جبهه‌ها حاكم شده بود. در اين شرايط دستيابي به پيروزي تضمين شده و وارد آمدن تلفات و خسارات سنگين به دشمن مي‌توانست وضعيت موجود را دگرگون سازد.بر اين اساس فرماندهان نظامي با بررسي همه جانبه خطوط مختلف جبهه‌هاي نبرد، منطقه عمومي مهران را براي انجام عمليات برگزيدند.


اهداف پيش‌بيني شده براي عمليات والفجر 3 به قرار زير بود:


ايجاد بستر مناسب براي طراحي نبردي بزرگ از طريق گرفتن جناح از دشمن، تحميل خطوط پدافندي گسترده به دشمن با استقرار نيروهاي خودي بر ارتفاعات، كاهش تمركز پدافندي و نيرويي دشمن در منطقه جنوب شرقي عراق، انهدام نيرويي و تجهيزات دشمن، تامين محور ارتباطي ايلام – مهران – دهلران و خارج كردن شهر مهران از زير ديد و تير دشمن و آزادسازي روستاهاي اطراف آن.


**موقعيت جغرافيايي عمليات والفجر 3


ميدان نبرد والفجر 3 از شمال به «ارتفاعات كولگ» و از جنوب به ارتفاعات قلاويزان محدود مي‌شد كه علاوه بر شهر مهران، روستاهاي اطراف و پاسگاههاي مرزي، رودخانه‌هاي كنجانچم و گاوي، دشت مهران، تپه‌هاي كله قندي،343 و غلامي را در برمي‌گرفت.


ارتش عراق براي تامين امنيت يگان‌هاي خود و پدافند مطمئن، حجم وسيعي از موانع مصنوعي شامل ميادين مين متنوع، سيم‌هاي خاردار در اشكال مختلف، كانال‌هاي ضدنفر و ضدتانك و سنگرهاي كمين ايجاد كرده بود. اين حجم موانع در محور قلاويزان عمق و گستردگي بيشتري داشت به طوري كه در محور مهران – بهرام آباد و «رودخانه كنجانچم» حداكثر عمق موانع 370 متر بود اما در محور قلاويزان عمق موانع به بيش از 600 متر مي‌رسيد.


**عمليات كربلاي 1


پس از عبور موفق رزمندگان اسلام از اروندرود و تصرف شهر بندري «فاو» ، ابتكار عمل و برتري نظامي ايران آشكار گشت.ارتش عراق براي مقابله با اين وضعيت، اقدام به اجراي سلسله تك‌هاي موضعي در سراسر جبهه‌ها كردد كه آن را «دفاع فعال» مي‌ناميد.


وضعيت نامساعد خطوط پدافندي ايران در مهران و موقعيت برتر عراق با استقرار بر روي قلاويزان سبب شد تا دشمن با استفاده از غفلت يگان‌هاي پدافند كننده خودي، شهر مرزي مهران را در روزهاي پاياني ارديبهشت سال 1365 اشغال كند. پس از اشغال مهران ، ارتش عراق خود را براي تك در مناطق ديگر آماده مي‌كرد و احتمال مي‌رفت سومار و قصرشيرين نيز توسط دشمن سقوط كند. در اين شرايط، عمليات كربلاي 1 با هدف آزادسازي شهر مهران و دستيابي به مرز در قلاويزان به منظور خنثي كردن تلاش‌هاي دشمن طراحي و اجرا شد.


**موقعيت جغرافيايي عمليات كربلاي 1


ميدان نبرد كربلاي 1 از همان ويژگي‌هاي طبيعي ميدان نبرد والفجر 3 برخوردار بود با اين تفاوت كه دامنه گسترش دشمن از شمال تا تپه‌هاي نمه كلان بوكوچك و رضاآباد و از جنوب تا شيارهاي شرقي مهران مي‌رسيد. علاوه بر اين، دشمن با توسعه موانع در دشت، عمق و گستردگي آن را در منطقه اشغالي افزوده بود. به طوري كه با تخريب مناطق مسكوني و تجاري شهر مهران، موانع و مواضع جديدي شامل خاكريزهاي پدافندي، كانال‌هاي ضدنفر و ضدتانك، ميدان‌هاي متنوع مين و سيم خاردار، سنگرهاي حفره روباهي و سنگرهاي كمين پوششي ايجاد كرده بود و با تلاش شبانه‌روزي يگان‌هاي مهندسي رزمي خود هر روز بر وسعت و استحكام آنها مي‌افزود.


يادمان نقطه ايثار در منطقه عملياتي قلاويزان در مهران ما را به ياد 70 شهيد تفحص شده در اين نقطه مي‌اندازد كه در حال حاضر يكي از يادمان‌هايي است كه توسط كاروان‌هاي راهيان نور مورد بازديد قرار مي‌گيرد.

خاطراتی از شهداء

آمده بود مهمانی سر سفره هم نشسته بود اما دست به غذا نمی زد زن دایی پرسید :

محمدعلی!مگر گرسنه نیستی؟

همانطورکه سرش پایین بود جواب داد:

میتوانم خواهشی از شما بکنم !؟میشود چادرتان  را سرتان بکنید؟

آن روز یازده و دوازده سال بیشتر نداشت

"کتاب سیره شهید رجائی ص۳۴"

منبع : حجاب نامه

****************************************************************************


حاج صادق آهنگران در بخشی از خاطرات خود می نویسد:

«اسماعیل فرجوانی» ،فرمانده ی تیپ یکم لشکر7 ولی عصرعجل الله تعالی فرجه بود. اودریکی ازعملیات

هامجروح گردید و یک دستش قطع شد.

ایشان درعملیات والفجر4به شهادت رسید و پیکرپاکش، مانند مولایش

ابا عبدالله صلوات الله علیه سردر بدن نداشت.

وقتی جنازه ی اورابه اهواز آوردند، مادرش هم آنجابود. به خاطراین که

پیکر،سردربدن نداشت،بچه هااجازه نمی دادندمادرش بالای سرش

بیاید،اما ایشان کوتاه نمی آمدومی گفت:

«هرطورشده من بایدبچه ام روببینم.» درنهایت،بچه ها کوتاه آمدند و

حاج خانم توانست جنازه ی فرزندش راببیند.

همه منتظربودند، صحنه های دل خراش ومویه مادر و خراشیدن

صورتش راببینند، اما مادر اسماعیل به قدری صلابت نشان دادکه تعجب همه رابرانگیخت.

حاج خانم وقتی بالای پیکربدون سرفرزندش آمدو با آن وضع مواجه شد،فقط سه باربلندگفت:

«مرگ برآمریکا،مرگ برآمریکا،مرگ برآمریکا» بعدزینب وار،بوسه ای برحنجره ی جگرگوشه اش

زدوبدون گریه و زاری محوطه راترک کرد.

این صحنه تاثیرعجیبی روی من گذاشت.پس ازآن،ماوقع رابرای آقای معلمی شرح دادم واوهم نوحه هایی بامضمون مادر،ازجمله:

« بیا ای مهربان مادر،کنارسنگرمن»یا «ای مادرقهرمان، شدنوجوانت فدا» و...راسرود و من آن هارا اجراکردم.

******************************************************************************************************

ادامه نوشته

ویژگیهای یاران خاص امام زمان (ع ) ، جوانانی پا به رکاب و آماده

ا سلام به همه ی عزیزان

همه ی دوستان را به خواندن دقیق مقاله ی پرمحتوای " ویژگیهای یاران خاص امام زمان (ع ) " تالیف حجت الاسلام  نعمت الله یوسفیان دعوت می کنم :

مقدمه

بـشـر هـنـوز تـابـش خـورشید فروزانش را به انتظار نشسته است و دیری نمی پاید که لحـظـه انـتـظـار بـه سـر آیـد و عـطـر دل انگیز ظهورش ، زندگی بشر را بهاری کند و سرسبزی و خرّمی و طراوت و نشاط را به انسانها هدیه دهد.

وقـتـی حضرت مهدی (ع ) بیاید حاکمیت و نظام سیاسی جهان را دگرگون می سازد. ظلم و اسـتـکـبـار، کفر و شرک و نفاق را ریشه کن می کند. آیین محمدی (ص ) را در جهان مستقر می نـمـایـد و هـمه عالم را زیر پرچم توحید، به سعادت می رساند. امنیت جهانی برقرار می سـازد، اقتصاد جهانی را متحول می کند. زمینی در جهان نمی ماند مگر اینکه سرسبز و خرم می شود و خیر و برکت از همه جا می بارد.

عـلم و فـرهـنـگ مردم جهان را دگرگون می سازد. فنّاوریِ ارتباطات به درجه ای می رسد که زمین زیر پای مردم طی می شود و دربهای جهان به رویشان باز می گردد... .

بدیهی است که پیروزی حق بر باطل و ایجاد این همه تحولات بنیادین همه اش با کرامت و معجزه صورت نمی گیرد، بلکه علاوه بر رهبری و مدیریتی معصوم و برنامه ای جامع و جـهـان شـمـول ، کـادر اجـرایـی بـسـیار کاردان و لایق و توانمندی لازم است تا بتوان چنین تـحـولی در سـطـح جـهـان ایـجـاد کـرد و بـه تـعـبـیـر امـام عـلی (ع ) ((اَفـْلَحَ مـَنْ نـَهـَضَ بـِجـَنـاجٍ)) پیروزمند کسی است که یار و یاور داشته باشد.

در این مقاله ، به اجمال خصال یاوران حضرت مهدی (عج ) توصیف می گردد.

یاران حضرت مهدی (ع )

یـاران امـام زمـان (ع ) چـنـد دسـته اند. دسته ای از آنان ، یاران خاص و ستاد فرماندهی آن حـضـرت هستند که تعدادشان 313 نفر است و همانها هستند که قرآن کریم در آیه 8 سوره هود از آنان به عنوان ((امت معدوده )) یاد می کند.

هـرگاه زمان ظهور برسد، خداوند این افراد را در اندک زمانی در مکّه ظاهر می کند و بدون حضور اینان قیام مهدی (ع ) شروع نمی شود.

دسـتـه دوم از یـاران حـضرت که پس از جمع آمدن پرچمداران و ستاد فرماندهی به یاری ایـشـان مـی آیـنـد طـبـق روایـات 10 یـا 12 هـزار نـفـرنـد. وقـتـی ایـن حـلقـه کامل شد، حرکت و قیام ، آغاز می شود.

حلقه سوم از یاران ، مؤ منانی هستند که پس از شروع قیام به آنان می پیوندند و لحظه به لحظه بر تعداد آنان افزوده می شود.

1. ماهیت یاران خاص

ادامه نوشته

و اما مسابقه. . . .


بسم الله

یک مسابقه تدارک دیدم براتون...هرکسی برنده شه جایزه ی ویژه ای داره...

این سه بار سوره ی توحید رو بخونید ببینید میتونید خطا رو تشخیص بدید ؟!

بسم الله الرحمن الرحیم ، قل هوالله احد ، الله الصمد ، لم یلد و لم یولد ، و لم یکن له کفواً احد

بسم الله الرحمن الرحیم ، قل هوالله احد ، الله الصمد ، لم یلد و لم یولد ، و لم یکن له کفواً احد

بسم الله الرحمن الرحیم ، قل هوالله احد ، الله الصمد ، لم یلد و لم یولد ، و لم یکن له کفواً احد

تشریف بیارید ادامه مطلب ...

ادامه نوشته

زندگي نامه و وصيتنامه سرباز شهید سید حمید محمودی


سرباز شهید سید حمید محمودی

   شهید سید حمید محمودی، فرزند مرحوم سید علی اصغر، فرزند سید محمودِ معلم کلایی می باشد. نام مادرش مرحومه سکینه خاتون فرزند اُلله تیلکی است. او در سال 1342 در معلم کلای علیا، از روستای رودپی ساری در خانواده ای کشاورز و دین دار پا به    عرصه ی وجود نهاد. نامبرده دوران تحصیلی را به خوبی پشت سر گذاشت و بدون افت تحصیلی تا دریافت مدرک تحصیلی دیپلم پیش رفت.

   در سال 1361 روانه ی خدمت سربازی شد. مدت چهار ماه در بیرجند دوره ی آموزش نظامی را گذراند. سپس در جبهه های غرب کشور از جمله ایلام، سردشت، بانه و سرپل ذهاب به مدت هشت ماه در جبهه ها مشغول خدمت مقدس سربازی بود و  سرانجام در جبهه های سردشت- بانه بر اثر ترکش توپ دشمن در تاریخ 25/8/1362 به درجه رفیع شهادت رسید.

   مطابق سفارش آن شهید گران قدر، پس از تشییع با شکوه، پیکر پاکش را در روستای معلم کلا در جوار مزار شهید علی اصغر احمدی، به خاک سپردند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

 

وصیت نامه ی شهید سید حمید محمودی

با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب، امام امت، خمینی بت شکن و سلام بر شهدای کلگون کفن ایران که با فداکاری، جان خودشان را به قرآن و اسلام هدیه کردند.

    این جانب، سرباز وظیفه سید حمید محمودی مستقر در جبهه ی غرب کشور می باشم. این بار که به مرخصی آمدم برحسب وظیفه احساس کردم که انسان باید در زندگی وصی خود را معین نماید. وصیت سفارشی است که انسان روی کاغذ می آورد و کمی درد دل می کند. من هم مثل دیگران می خواهم وصیت نامه ی خود را بنویسم؛ نه این است که از این زندگی خسته شدم و نه اینکه میخواهم از این دنیا فرار کنم، بلکه می خواهم این جان بی قابل را به عنوان هدیه ی کوچکی به اسلام تقدیم کنم، تا حدی جبران گناه شود و حق مظلوم را بگیرد و جان خودش را فدا کند یا مال خودش را برای اسلام عزیز ایثار کند.

   سفارشات این حقیر این است که هر روز یا هر موقع خبر مرگم را شنیدید، احساس خوشحالی کنید و آن روز را جشن بگیرید و شیرینی پخش کنید تا نشان داده نشود که برای من عزادارید بلکه باید خوشحال شوید و هیچ وقت برایم گری و زاری نکنید هر وقت   می خواهید گریه کنید به یاد رهبر ما حسین ابن علی( علیه السلام) بیفتید و گریه کنید و به یاد علی اکبر و علی اصغر بیفتید و گریه کنید و برای آن کس گریه کنید که گریه دارد و لباس سیاه نپوشید و همیشه خوشحال و خندان باشید.

   خدمت پدر و مادر عزیزم، سلام. امیدوارم حال شما خوب و خوش باشید و هیچ گونه کسالتی در زندگی نداشته باشید. پدر جان، اگر خودم را در مقابل دشمن ستم کار برای اسلام عزیز فدا کردم، باعث افتخار شما هست، ناارحت نشوید. این راهی است که حسینیان انتخاب کردند و رفتند و ما هم باید برویم.انتظار نیست که با شنیدن خبر مرگ من ناراحت شوید.

   خدمت مادران، همه ی مادران یکایک سلام عرض می کنم. پس از سلام سلامتی شما را از درگاه خداوند خواهان و خواستارم. امیدوارم که حال شما خوب باشد. می خاهم وقتی شنیدید من شهید شدم، ناراحت نشوید و هیچ وقت برایم گریه و زاری نکنید و لباس سیاه نپوشید که مرگ من الهی بود که خداوند مهربان مرا پذیرفت و قبول کرد تا بتوانم لیاقت آن را داشته باشم که جان بی ارزش را فدای اسلام گرامی بسازم.

   بله تو ای مادرم می دانم که با زحمت مرا بزرگ کردی. شب ها نخوابیدی. در خانه های مردم کار کردی و مرا بزرگ کردی، اما من فرزند خوبی نبودم در مقابل زحمات تو.

   مادر، حتی به یادم هست که جامه ی کهنه  بر تن داشتی و پر از وصله، اما همه به خاطر من بود. چه کنم مادر، چاره ای نیست، شاید امید داشته باشی مرا داماد کنی. چه دامادی بهتر از این، اما فرصت نیست که شما باشید و در جشن عروسی ما. مادر جان، زحماتی که تو برایم کشیدی به هیچ عنوان جبران شدنی نیست. اما باید صبر داشته باشی و در نمازهایت دعا کن که خداوند گناه مرا ببخشد. مادر جان، حمید هیچ وقت محبت و زحمت تو را  فراموش نخواهد کرد. حتی در لحظه ی آخر مرگ هم به یاد زحمت و محبت تو هست. مادر کلمه ای است که هیچ چیز نمی تواند جای آن را پر کند یا جای محبت و رنج مادر را، آن هم مادری مثل شما که آن قدر زحمت و رنج کشیده ای بگیرد. که اگر بخواهم {رنج تو را} به روی کاغذ بیاورم شاید 100 برگ هم بیش تر شود. امید است که در زندگی موفق باشید و اشتباهی که از من دیدید باز با محبت مادریت مرا ببخشی و با بزرگیت مرا عفو کنی. خدمت برادران یکایک سلام عرض می کنم. ضمن سلام ناقابل، سلامتی شما را از خداوند خواستارم. امیدوارم که حال شما خوب باشد. از شنیدن مرگ برادر حقیرتان، سرباز وظیفه سید حمید محمودی، غم و اندوه در خودتان راه ندهید. برادرها می دانید که ما در نزد خدا مسئولیم، همچنان که حضرت ابراهیم برای قربانی، فرزند جوانش را برای ادای وظیفه در را در راه اسلام و قرآن قربانی کنیم. هیچ انتظار ندارم که گریه کنید. لب شما خندان باشد، چون ما هشت برادریم یکی باید در راه خدا برود. باز چند تا می مانیم هیچ مسئله ای نیست و باید خوشحال شوید و دلم می خواهد زیاد تکیه به کلمه شهید نکنید، چون من لیاقت نام شهید را ندارم، چون انسانی که در زندگی اشتباه می کند و وارد گناه       می شود و من هم یکی از آن انسان ها هستم{ لیاقت نام شهید را ندارم}. و از خداوند بخواهید که گناهان مرا ببخشد و این جان ناقابل را قبول کند و من به تک تک شما برادران می گویم که حمید، برادری خوب برایتان نبود و لیاقت شما را نداشت و می خواهم هر اشتباه و خطایی که از من دیدید به بزرگی خودتان عفو کنید و این حقیر را ببخشد و از همین جا با شما خداحافظی می کنم و شما برادران را به خدای بزرگ می سپارم.

    خدمت خواهران گرامی سلام عرض می کنم. پس از عرض سلام امیدوارم که حال شما خوب باشد هیچ گونه کسالتی در زندگی نداشته باشید. از شما می خواهم که بعد از مرگ من گریه و زاری نکنید. لباس سیاه نپوشید. همیشه خوشحال باشید و دعا کنید امام را و همیشه یار و یاور امام باشید. موفقیت شما را از خداوند خواستارم. اما خواهرم زینب، نباید ناراحت شوید. باید خوشحال شوید. اگر با هم بودیم و تورا زدم و یا از من خطایی دیدید، خواهرجان، مرا ببخشید. اشتباه کردم و باید مرا عفو کنید. نباید گریه کنید، بلکه باید مادر را دلالت کنید تا گریه نکند. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

   مزارم را در بالا معلم کلا قرار دهید، کنار شهید پاسدار احمدی، از دوستان. مرا ببخشید اگر دوست خوبی نبودم و روزهای جمعه بیایید سر مزارم و مرا تنها نگذارید که حمید روزهای جمعه چشم به راه دوستان خود می باشد. خدایا از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا.

 

سید حمید محمودی  18/6/1362

وعده حق...




یه نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران

چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود

خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم

تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و رویش کرد

بلند شد اومد جبهه

یه روز به فرمانده مون گفت:من از بچگی حرم امام رضا علیه السلام نرفتم

می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم

یک 48ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم ...

 

... اجازه گرفت و  رفت مشهد

دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه

توی وصیت نامه اش نوشته بود:

در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم

آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...

 

...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود

نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبر

گریه می کرد و می گفت : یا امام رضا علیه السلام منتظر وعده ام ، آقا جان چشم به راهم نذار...

توی وصیتنامه ساعت شهادت ، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود

شهید که شد ، دیدیم حرفاش درست بوده

دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود...                            

      

                                         خاطره ای از زندگی شهید حمید محمودی

                                         راوی : حاج مهدی سلحشور ، همرزم شهید

تست هوش تصویری


کمی تامل......


آپلود , آپلود عكس , آپلود سنتر , آپلود فايل , آپلود دائمي

گفتی : بنویسید آب ...

همه نوشتیم ...

گفتی : بنویسید بابا آمد ...

همه .... همه نوشتند به جز من ! یادت می آید خانم معلم ؟؟!!

همه نوشتند بابا آمد اما من نوشتم بابا رفت ...

همیشه از همان اول که اسم بابا می آمد بغضم می ترکید و گریه می کردم .

مثل روزی که تو دیکته می گفتی و من نبود بابا را آه می کشیدم .

خانم یادت می آید وقتی بغلم کردی چقدر اشک ریختم ؟!

یادت می آید گفتی : نباید گریه کنی چون بابا ناراحت می شود ؟!

من هم قول دادم که هر وقت اسم بابا آمد انقدر گریه نکنم ...

خانم معلم اجازه ؟! می شود یک چیزی بگویم ؟؟ راستش می خواستم

 اعتراف کنم ...

خواستم بگویم من به قولم وفا نکردم. آخر می دانید سخت است 

اسم بابا بیاید و من دلتنگ نشوم .

سخت است اسم بابا بیاید و چشمانم بارانی نشود ...

خانم معلم هنوزم که هنوز است بعد از 23 سال هر وقت اسم بابا می آید

 مثل روزهای کلاساولم که تو دیکته "بابا آمد" را می گفتی ، گریه ام می گیرد .

هنوزم که هنوز است هر وقت بابای زهرا و سارا و مرضیه را می بینم

 گریه ام می گیرد !!

بین خودمان باشد اما من دلم بابا می خواهد . بزرگ شده ام قبول اما

 بدون بابا بزرگ شدنسخت است درست مثل درس غذای لذیذ آخر کتاب 

که هیچ وقت یاد نگرفتمش ...

__________________

خیلی وقته که دیگه حیا و عفاف دِمُده شده ...

یه زمانی وقتی می شنیدن فلان پسر با فلان دختر دوست شده همه چشاشون چهارتا میشد...دوست؟؟؟ دو تا نامحرم؟؟؟

الان ولی عادی که نه، انگار واجب شده!!

به هر کی میگم دوس دختر ندارم باور نمیکنه:

بروووو! مارو سیاه نکن! فقط بگو چندتا ؟؟؟

ظاهر زشتی ندارم! ولی از امیرم شنیدم که زکاه الجمال العفاف

بی عرضه هم نیستم! که امروزه دیگه نیازی به عرضه هم نیست. زیادن کسانی که خودشون پیش قدم امر خیر میشن!!!

ولی دوست ندارم با احساسات پاک یه دختر بازی کنم. دوست ندارم وقتی ازدواج کردم هیچ چیز تازه ای برام نداشته باشه غیر از دردسر و دست و پا بسته شدن!

دوست دارم از زندگیم لذت ببرم. دوست ندارم بعد از ازدواج متوجه بشم که همسرم، تمام زندگیم، چه ها که نکرده!!! چون اعتقاد دارم که اللطیّبات للطیّبین و الطیّبون للطیّبات .

من به تعداد بالای دوست دخترهام افتخار نمی کنم. من به این افتخار می کنم که برای خیلی از کارها، خیلی فرصت ها داشتم ولی انجام ندادم.

خیلی وقته که دیگه حیا و عفاف دِمُده شده... اما من هنوز به پاک بودنم افتخار میکنم

نظر خیلی ها برام مهم نیست. جنبه مسخره شدن هم دارم به وفور!

ولی من نظر مادرم زهرا رو می پسندم. دوست دارم اون به من بگه: عزیزم! (نه هر دختر خیابانی.)

و الگوی من، پسرِ اربابم حسینه. (نه هر پسر خیابانی).

و دوباره تکرار میکنم: جنبه مسخره شدن دارم. راحت باشید.

یا علی

جنگ،جنگ تا رفع فتنه

من در ميان شما باشم يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش مي كنم كه

نگذاريد

انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.


جنگ ماجنگ اسلام است

علیه تمامی نابرابریهای دنیای سرمایه داری وکمونیسم جنگ ماجنگ پابرهنگی علیه خوشگذرانیهای

 مرفهین وحاکمان بی دردکشورهای اسلامی است

این جنگ سلاح نمی شناسد این جنگ محصوردرمرزوبوم نیست این جنگ خانه وکاشانه

 وشکست وتلخی کمبودوفقروگرسنگی نمیداند

این جنگ جنگ اعتقاداست جنگ ارزشهای اعتقادی انقلابی علیه دنیای کثیف

زوروپول وخوشگذرانی است

جنگ ماجنگ قداست عزت وشرف واستقامت علیه نامردمیهاست رزمندگان

ما در دنیای پاک اعتقاد و درجهان ایمان تنفس میکنند

و

مسلمین جهان هم که میدانندجنگ بین استکبارواسلام است جهانخواران را آرام

نخواهند گذاشت

 و

ضربه های خودرابرهمه ی کاخ نشینان واردمیکنند.

امام خمینی (ره)

راهیان نور دانش آموزی سرابله+ تصویر

حضور دانش آموزان بسیجی سرابله  در منطقه قلاویزان (نقطه ایثار)

حضور سرهنگ عزیز رحیمی در کنار دانش آموزان بسیجی که در غالب کاروان های راهیان نور  در منطقه قلاویزان ایلام

آماده شدن دانش آموزان بسیجی سرابله برای اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء در یادمان عملیاتی فتح المبین

 

 منبع:ره عشق(مسلم یاربیگی نژاد)

 


عید قربان

eyde ghorban اس ام اس برای تبریک عید قربان

عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است / ملت اسلام را امروز زیب و زیور است

حبّذا عیدى که سرخ از خون قربانى او / گونه اسلام و روى ملت پیغمبر است . . .

.

.

بگذر از فرزند و جان و مال خویش / تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند

سَر بِنه بر کف، برو در کوی دوست / تا چو اسماعیل، قربانت کنند . . .

.

.

.

مبارک باد عید قربان ، نماد بزرگ ترین جشن رهایى انسان از وسوسه هاى ابلیس . . .

.

.

.

عید قربان، عید سربلند بیرون آمدن از امتحان عبودیت است . . .

.

.

.

نگارا عید قربان است  قربانت شوم یا نه ؟ / نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه ؟

برای طوف کویت جامه احرام بر بستم / گدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یانه ؟

.

.

.


.

.

.

عید قربان

عید شرافت بنى آدم است و کرامت انسانى اش

جشن رها شدن از قید پدرانى است که جان فرزند خویش را نذر قربان گاه ها مى کردند . . .

.

.

.

عید قربان

بالاترین نقطه اى است که اوج مقام بشر تعیین مى شود

و تا ابد، درجه ایمان با همان نقطه سنجیده مى گردد . . .

.

.

.

عید قربان، یادآور زیباترین نمونه تعبد انسان در برابر خداوند متعال است . . .

.

.

.

عید قربان، عید فداکارى، ایثار، قربانى، اخلاص و عشق و بندگى، مبارک باد . . .

.

.

.

عید قربان

جلوه‌گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است و فصل قرب مسلمانان به خداوند در سایه عبودیت . . .

.

.

.

عید قربان، یعنى فدا کردن همه «عزیزها» در آستان «عزیزترین»

و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترین . . .

.

.

.

خوشا «ذی‌الحجه» روز عید قربان / شروع داستان عشق و ایمان

خواهی که تو را کعبه کند استقبال / مایی و منی را به منا قربان کن


.

.

حلول تازه داده فیض سبحان / چه زیبا منجلی شد «عید قربان» . . .

.

.

.

ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم / به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را

کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان / نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را . . .

.

.

.

عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش، با قربانى و صدقات و احسانش

بسترى براى جارى ساختن مفهوم عبودیت و بندگى است . . .

.

.

.

عید سعید «قربان» ، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک . . .

.

.

.

عید اضحی رسم و آئین خلیل آزرست / بعد آن ،عید غدیر، روز ولای حیدر است

عید قربان و پیشاپیش عید سعید غدیر مبارک

.

.

.

عیدقربان، جشن رهایی ازاسارت نفس وشکوفایی ایمان ویقین ،عیدسرسپردگی وبندگی

عیدنزدیک شدن دلها به قرب الهی برهمه مسلمانان مبارک باد . . .

.

.

.

عید قربان ، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک . . .

.

.

.

نزول فیض رب العالمین است / حلول «عید قربان» در زمین است

.

.

.

عید قربان عید عبادت و بندگی و عید اطاعت از قادر یکتا برشما تهنیت باد . . .

.

.

.

عیدقربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین بر همه ابراهیمیان مبارک باد . . .

عیدتون مبارک