آقاي مرسي! انقلاب مصر براي دوستي با اسرائيل نبود

يك تحليلگر ارشد مصر محمد مرسي را به خاطر نگارش نامه صميمانه به رئيس رژيم صهيونيستي مورد سرزنش قرار داد و آن را مغاير با آرمان هاي انقلاب مصر توصيف كرد.

فهمي هويدي در روزنامه السفير نوشت: جاي هيچ ترديد نيست كه استوارنامه سفير جديد مصر در اسرائيل چيزي جز افتضاح بروكراتيك براي مصر نبود كه باعث شد محمد مرسي، رئيس جمهوري مصر در تنگناي شديد قرار بگيرد به ذهن كسي نمي رسيد كه رئيس جمهور منتخب مصر پس از انقلاب، شيمون پرز را با عبارت «عزيز و دوست بزرگ من» خطاب قرار دهد و بگويد بسيار تمايل دارم كه روابط محبت آميز موجود ميان خود را گسترش دهم تا شانس به هر دويمان روي آورد. اين در حالي است كه ملت مصر با انقلاب خود آن مرحله اي كه همه چيز از خارج به كشور ديكته مي شد را سپري كرد و اكنون مي خواهد نظام جديدي پايه ريزي كند كه كرامت مصري ها در آن حفظ شود.

وي در ادامه اين تحليل خاطر نشان كرد: به رغم اين كه من از جمله كساني هستم كه مي گويم مصر نبايد در تل آويو تا زماني كه رژيم عبري بر سياست هاي توسعه طلبانه اش اصرار مي كند و سرزمين هاي عربي را تحت اشغال خود دارد و حقوق ملت فلسطين را رد مي كند، سفير داشته باشد، اما توقع اين را هم ندارم كه مصر روابط خود را با اسرائيل كاملا قطع كند و توافق نامه كمپ ديويد را لغو كند و به خاطر آن وارد جنگ شود. با اين حال تصور مي كرديم كه طبيعي باشد مصر پس از انقلاب با ادبيات كج دار و مريز با طرف اسرائيلي صحبت كند و حداقل ادبيات نظام سابق را به كار ببرد. حداقل انتظار مي رفت به گونه اي صحبت كند كه اسرائيل اين گونه برداشت نكند كه مصر دوست و هم پيمان آن است.

هويدي با اشاره به اينكه دولت جديد مصر تحت فشار آمريكا و اروپاست و به همين دليل مي كوشد با اسرائيل مدارا كند، نوشت: لااقل مثل الگوي تركيه رفتار مي كرديد كه توانست در روابط خود با اسرائيل تجديدنظر كند و اراده مستقل داشته باشد. ملت مصر از سال 1979 و توافقنامه كمپ ديويد هرگز با اسرائيل آشتي نكرده است.

اين تحليلگر مصري درباره علني شدن نامه محمد مرسي مي نويسد: از زماني كه روابط ديپلماتيك مصر و اسرائيل پس از معاهده صلح در سال 1979 برقرار شد، مصر تاكنون شش سفير به تل آويو فرستاده، اما اين نخستين بار است كه روزنامه هاي اسرائيلي استوارنامه سفير مصر در دولت عبري را منتشر مي كنند. نمي توانيم به راحتي بپذيريم كه اين مساله تصادفي بوده است. شايد اين نامه تعمدا منتشر شده تا محمد مرسي، رئيس جمهوري مصر گرفتار شود و چهره اش در برابر جهان عرب و اسلام مخدوش شود و به افكار عمومي بگويند كه رئيس جمهوري مصر بعد از انقلاب چيزي جز نسخه اي از رئيس جمهوري قبل از انقلاب نيست و هيچ تفاوت با او جز در ريش سفيدش ندارد. با اين حال شكي ندارم كه كساني كه اين نامه را منتشر كردند مي خواستند اين پيام را به همه اعراب و مسلمانان برسانند كه رئيس جمهوري كه مي بيند كسي است كه از «اخوان المسلميني» آمده كه در سال 1948 با اسرائيل جنگيد و همچنان در غزه و ديگر كشورهاي جهان بال و پر دارد، او با خطاب قرار دادن رئيس جمهوري اسرائيل با عبارت «دوست بزرگ» پيام صلح و دوستي فرستاد. گويي كه مي خواسته از گذشته خود و جماعتش عذرخواهي كند و از آنها ملتمسانه بخواهد كه او را ببخشند مورد لطف و مرحمت خود قرار دهند و روابط محبت آميز و رضايت بخش و نزديكي با او بنا كنند.

به گزارش ديپلماسي ايراني، فهمي هويدي در پايان مي نويسد: نمي توانم مخفي كنم وقتي كه پرزيدنت محمد مرسي در نيويورك گفت كه مشكلي با معاهده كمپ ديويد ندارم تا چه اندازه افسرده شدم. فكر مي كردم كه او نيز همانند هر مصري با اين معاهده مشكل داشته باشد. اما محافظه كاري كردم و چيزي نگفتم تا اين كه شنيدم سخنگوي رئيس جمهوري و سفير جديد مصر در اسرائيل مي گويند كه مصر به همه بندهاي معاهده كمپ ديويد پايبند است. برخي از ديپلمات ها گفتند كه آن عبارت نه متوجه اسرائيل بلكه متوجه ايالات متحده و آمريكا و اتحاديه اروپا بود كه از بابت او مطمئن شوند. حتي اگر اين هم صحيح باشد هيچ دليلي ندارد كه جناب پرزيدنت نامه فدايت شوم و به حد افراط اطمينان بخش براي اسرائيل بنويسد. در حالي كه او همواره مورد حمايت و پشتيباني ملت مصر و اعراب بوده است. ايشان حتي توجه نكرد كه سرزمين هاي فلسطيني همچنان تحت اشغال است. به هيچ وجه شايسته مصر نيست كه رئيس جمهور آن با اين واژه ها دشمن ملت مصر، اعراب و مسلمانان را خطاب قرار دهد و تا اين اندازه محافظه كاري به خرج دهد.


هالوي: آمريكا در دامي گرفتار شده كه براي ملت ايران پهن كرد

رئيس اسبق سرويس جاسوسي موساد مي گويد مردم ايران خشمي عميق نسبت به آمريكا دارند و آمريكا به خاطر سوابق منفي اش، گزينه هاي محدودي در مقابل ايران دارد.

افرايم هالوي در مصاحبه با المانيتور گفت: ايران دشمن است اما با اين دشمن بايد عميق تر برخورد كرد.

او با انتقاد از برخورد غرب با ايران پيش از انقلاب اسلامي گفته است: حكومت ايران پيش از انقلاب اسلامي سكولار بود و دولت محمد مصدق، نخست وزير وقت، در سال 1953 (مرداد 1332) با كودتاي سازمان هاي جاسوسي بريتانيا و آمريكا سرنگون شد و اين دو سازمان در دوره جنگ سرد ( با اتحاد جماهير شوروي) ايران را به عنوان شريك حساب نكردندو باعث خشمي عميق در اذهان ايرانيان شدند.

رئيس پيشين موساد با يادآ وري اين برخورد غرب نسبت به ايران، تصريح كرده است: حادثه گروگان گيري ديپلمات هاي آمريكايي در سفارت واشنگتن در تهران در سال 1979 نتيجه انفجار خشم و آزردگي ملت ايران بود.

هالوي افزود: خوب بود اگر سرنگون كردن حكومت ايران امكانپذير بود اما اكنون آمريكا در دامي گرفتار شده كه با نحوه رفتار با ايران طي سالهاي گذشته براي خود پهن كرده است. آمريكا ايران را محور شرارت ناميد. ايالات متحده در نتيجه گزينه هاي خود در قبال ايران را روز به روز محدودتر و كمتر مي كند.

او در پاسخ به اين سوال كه آيا نتيجه تلاش هاي گاه به گاه دولت هاي آمريكا براي برقراري روابط با ايران از جمله عذرخواهي مادلين آلبرايت، وزير امور خارجه بيل كلينتون، بابت نقش آمريكا در سرنگوني دولت مصدق را وارونه مي بيند، با لحني انتقادي گفته است: ظرفيت دولت آمريكا در برخورد با دشمنان محدود است بدون اين كه ايدئولوژي آن ها را بپذيرد و اين طرز برخورد مانعي براي طرف مقابل ايجاد مي كند.

افرايم هالوي در زمان صدارت سه نخست وزير اسرائيل، رئيس موساد بوده است و مذاكرات محرمانه اي با حسين، پادشاه پيشين اردن را هدايت كرد كه راه را براي پيمان سازش در سال 1994 همواره كرد. او سابقه 40 سال فعاليت كاري در دولت هاي مختلف اسرائيل را تجربه كرده و تا سال 1995 زمان ترور اسحاق رابين، نخست وزير وقت اسرائيل، رئيس موساد بود.

وي با اشاره به اين سابقه 40 ساله مي گويد: طي اين سال ها دريافته ام براي آن كه بتوان در زمينه مقابله با دشمنان موثر واقع شد بايد از دو توانمندي ضروري برخوردار بود. نخست آن كه در صورت لزوم بتواني با زور بر آنها غلبه كني و دوم اينكه هر آن چه در توان داري را به كاري بگيري تا به ذهن آنها رخنه كرده و تلاش نمايي از زاويه نگاه آنها اوضاع را بنگري و ببيني آيا اصلا وجوه مشتركي وجود دارد يا خير. در سال هاي گذشته در زمينه غلبه از طريق زور تأكيد فراواني شده اما آنچه مورد غفلت قرار گرفته، تلاش براي درك دشمنان است.

وي با اشاره به تحريم ها و دفاع از آن ها براي فشار عليه ملت ايران گفت: چنانچه هدف اعمال فشار براي كشاندن طرف مقابل به پاي ميز مذاكره است، پس بايد لفاظي ها و حرف زدن ها شكل ديگري به خود بگيرد. ما بايد طرز فكر و قوانين بازي را عوض كنيم و پيش دستي نماييم. ما نبايد واژه خط قرمز را به كار ببريم. البته بايد جلوي تبديل شدن ايران به يك قدرت هسته اي را گرفت و موجوديت اسرائيل را نيز تضمين كرد.

رئيس پيشين موساد گفته است كه بنيامين نتانياهو با سخن گفتن از بمباران ايران، نتوانسته افكارعمومي اسرائيل را براي حمله به ايران متقاعد كند.


اپوزيسيون 100 دست آفتابه لگن هيچي!

محافل اپوزيسيون همچنان با وحشت از نفوذ گسترده نيروهاي اطلاعاتي ايران در ميان گروهك هاي ضد انقلاب خبر مي دهند.

يكي از نويسندگان سايت هاي بالاترين و گويانيوز و خودنويس در اين باره هشدار داد: چند روز قبل خبري خواندم مبني بر اينكه وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي تلاش و سرمايه گذاري گسترده اي براي نفوذ در ميان اپوزيسيون خارج كشور آغاز كرده است. به نظر مي آيد، جمهوري اسلامي نه تنها چنين پروژه اي را از مدتها قبل كليد زده بلكه در اين كار بسيار هم موفق بوده است. نگاهي به روند شكل گيري جريانات و گروه هاي سياسي هم سو و برگزاري انواع و اقسام كنفرانس، كنگره و شوراهاي متوالي و متوازي كه ظاهرا هركدام با دست آويزي متفاوت به ميان آمده اند نشان مي دهد كه استراتژي رژيم ايجاد سردرگمي و رقابت حذفي در ميان اپوزيسيون خارج كشور مي باشد.

«امين -م» ادامه مي دهد: البته هرگز اين ادعا را نداريم كه افراد و شخصيت هاي حاضر در اين گروه ها و جريانات سياسي همگي وابسته به جمهوري اسلامي مي باشند بلكه منظور، (گروهي از) ايجادكنندگان و گردانندگان اصلي پشت پرده چنين جرياناتي مي باشد كه همواره مورد سوال بوده است و حساب افراد از حساب انرژي محركه و منبع مولد توليدات سياسي بي اثر به حال اپوزيسيون و روند مبارزه، از همديگر كاملا جدا مي باشد.

وي اضافه كرد: جمهوري اسلامي تلاش داشته تا اپوزيسيون را از چشم مردم بيندازد و باعث واگرايي در ميان اين گروه ها شود و البته در اين راه موفق نيز بوده است. به عنوان مثال ببينيد طي يك سال اخير ميان طيف سلطنت طلبان چه انشقاق عظيم و عجيبي رخ داده است. اين گروه كه تا يك سال قبل حول محور شاهزاده رضا پهلوي جمع بودند ناگهان به گروه هاي كوچكي نظير هواداران راستين شاهزاده رضا پهلوي، سلطنت طلبان، پادشاهي پارلماني طلبان، پهلوي طلبان و گروه هاي ريز و درشت ديگر تبديل شده اند، يا اينكه اگر نگاهي به روند شكل گيري شبكه سكولارهاي سبز بيندازيم كه حقيقتا در نوع خود حركت بسيار موثري بود و توانست نور اميدي در دل نيروهاي سكولار انداخته و تا حدود زيادي آنها را گرد يك ميز جمع نمايد، ناگهان با پديده هايي موازي با خود همچون سكولار دموكرات، سكولار فدرال، سكولاريزم و دموكراسي و حقوق بشر براي ايران، كنگره دموكراسي خواهان سبز ايران و... روبرو مي شود، حزب مشروطه كه حزبي ريشه دار و قديمي مي باشد ناگهان مواجه با انبوهي از گروه هاي ريز و درشتي مي گردد كه كلمه مشروطه را با خود يدك مي كشند نظير سازمان پرچمداران انقلاب مشروطيت، سازمان مشروطه خواهان ايران خط مقدم و... جبهه ملي را نگاه كنيد كه با انبوه احزاب و تشكل هاي رنگارنگ ملي رو به رو مي باشد نظير سازمان جوانان جبهه ملي خارج كشور، اتحاديه ملي براي دموكراسي ايران، جبهه ملي با پيشوندها و پسوندهاي فراوان و شاخه هاي مختلف و... و همين گونه سازمان ها و تشكل هايي با اسامي دموكراتيك و دموكراسي و جبهه و جنبش نظير جبهه آزاديخواهان مردم ايران، جنبش بختياري، جنبش رهايي بخش لرستان، جنبش آذربايجان، جنبش كوروش، جبهه متحد بلوچستان و جنبش فرزندان رستم و زال و الي آخر كه در همه آنها نه تشكيل دهندگان گروه ها معلوم هستند و نه اعضاي آنها.

همكار سايت خودنويس در پايان هشدار داد: با اين تفاسير و با اين همه نفوذ و پيشروي تفكري كه از طرف اتاق فكر وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي طراحي و به مورد اجرا گذاشته شده است، اگر اندكي دير به خود آييم از اپوزيسيون ريشه دار خارج كشور، اثري باقي نخواهد ماند و به جاي آنها گروه ها و افراد دست ساز رژيم جايگزين خواهند شد. اگر به خود نيامده و درصدد جلوگيري از نفوذ فيزيكي و پيشروي جمهوري اسلامي برنياييم، ديري نخواهد پاييد كه نه از تاك نشان ماند و نه از تاك نشان.