تصاویر جمع آوری امضا برای معرفی واقعه عاشورا به عنوان جنایت ضد بشری

میلیون ها نفر از زائران حسینی که در کربلای معلی حضور دارند، همزمان با اربعین سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع)، در حال امضای طوماری هستند که طی آن از سازمان ملل و نهادهای بشردوستانه می خواهند واقعه جانسوز عاشورا را به عنوان یک جنایت ضد بشری معرفی کنند.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه خبری نون، میلیونها نفر از زائران عراقی و خارجی حاضر در مراسم اربعین حسینی با امضای طوماری در کربلا از سازمان های حقوق بشری بین المللی خواستند که واقعه خونین عاشورا را یک کشتار دسته جمعی و جنایت ضد بشری تلقی کرده و عاملان آن نیز به عنوان جنایتکار جنگی معرفی شوند.

"افضل الشامی" معاون دبیرکل عتبات حسینی در این رابطه اظهار داشت: جنایتی که علیه امام حسین (ع) و اهل بیت ایشان صورت گرفت یک جنایت ضد بشری بوده که حتی کودکان شیرخواره را نیز در بر گرفت، بنابراین سازمان های بین المللی باید عاملان این جنایت را محاکمه(به صورت نمادین) کنند و عاملان آن را جنایتکار جنگی و تروریست قلمداد کنند.

وی در ادامه گفت که عاملان جنایت عاشورا بنیانگذار تروریسمی هستند که امروز در مقابل گوش و چشم جهانیان افراد بیگناه را می کشند.

شامی افزود: میلیون ها نفر از زائران از مناطق مختلف عراق و کشورهای همسایه این طومار را امضا کرده اند و پیش بینی می شود بیش از 15 میلیون زائر در مراسم اربعین سال جاری خود را به کربلا برسانند. 600 هزار نفر از این زائران متعلق به کشورهای خارجی هستند.

جمع آوری امضا از زائران حسینی در کربلای معلی با هدف شناساندن ابعاد جنایت وحشیانه دشمنان اهل بیت(ع) در به شهادت رساندن حضرت امام حسین(ع) و بهترین یارانش و همچنین اسارت خاندان پاکش به غربی ها و افکارعمومی جهان صورت می گیرد که بیشتر آنها اطلاع چندانی از این واقعه جانسوز ندارند و حتی متاسفانه تحت تاثیر تبلیغات منفی رسانه های وهابی تکفیری قرار دارند.

شکار دو فروند پهپاد RQ توسط ارتش

معاون هماهنگ‌کننده نیروی دریایی ارتش از شکار دو فروند پهپاد از خانواده RQ توسط پدافند ارتش خبر داد.
 
دریادار امیر رستگاری معاون هماهنگ‌کننده نیروی دریایی ارتش در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس، اظهار داشت: پدافند هوایی ارتش دو فروند پهپاد دشمن را شکار کرده است.

وی افزود: این پهپادها از خانواده RQ و سری 11 است که یکی در شهریور سال 90 و دیگری در آبانماه  امسال شکار شده است.

رستگاری تاکید کرد:‌ این پهپادها توسط پدافند ارتش مورد اصابت و سرنگون شده است و در حال حاضر در مرکز تحقیقات ارتش در حال بررسی است.

معاون هماهنگ‌کننده نیروی دریایی ارتش در پایان اظهار داشت: بسیاری از اطلاعات این پهپادها توسط مرکز جهاد و تحقیقات ارتش تخلیه شده است.

ویژگی های فردی و اجتماعی پیامبر (ص)

الف - تاریخ تولد و مکان ولادت

حضرت محمد (ص) در هفدهم و به روایتی، دوازدهم ربیع الاول عام الفیل (570 سال پس از میلاد مسیح) از آمنه بنت وهب، در شهر مکه، در خانه شخصی عبدالله (واقع در شعب ابوطالب و معروف به دار ابویوسف) متولد شد. آن حضرت فقط هفت روز از مادر خود و سه روز هم از کنیز ابولهب به نام «ثویبه» شیر خورد.(3) پس از آن به حلیمه سعدیه سپرده شد تا او را همراه پسرش عبدالله، هم زاد رسول خدا (ص)، شیر بدهد.(4) در روز هفتم، عبدالمطلب قوچی برای آن حضرت عقیقه کرد و نامش را محمد گذاشت.

حضرت محمد (ص) پدرش را در سن دو ماهگی یا یک سالگی از دست داد(5). حلیمه، محمد (ص) را در پنج سالگی به مادرش تحویل داد. در سن شش سالگی مادرش آمنه به همراه خدمت گزارش «امّ ایمن»، حضرت محمد (ص) را برای ملاقات دایی هایش به مدینه برد، اما در بازگشت به مکه، در مکانی موسوم به «ابواء» درگذشت و امّ ایمن حضرت رسول را به مکه باز گرداند.(6)

حضرت محمد (ص) هشت ساله بود که جد بزرگوارش عبدالمطلب از دنیا رفت و سرپرستی او به عمویش ابوطالب سپرده شد. عبدالمطلب از ثروت مندان قریش محسوب می شد. به هنگام تولد پیامبر، سپاه ابرهه که برای تخریب کعبه به مکه حمله ور شده بودند، دویست شتر از جناب عبدالمطلب گرفته بودند، اما در ملاقاتی که وی با ابرهه داشت، آنها را بازپس گرفت. ابرهه گفت: سیمای نورانی و درخشنده ات تو را در نظرم بزرگ جلوه داد، ولی درخواست ناچیزت، از عظمت و جلالت تو کاست. من متوقع بودم تقاضا کنی که من از این هدف منصرف شوم. عبدالمطلب در پاسخ گفت: «انا ربّ الاِبل و للبیت ربّ یمنعه؛ من صاحب شترم و خانه نیز خود صاحبی دارد که مانع از تجاوز به آن می شود.»(7)

عبدالله به هنگام رحلت، یک گله گوسفند، پنج شتر و یک کنیز به نام برکه (ملقب به امّ ایمن) داشت.(8) پیامبر به برکت دایه خود حلیمه سعدیه اولاً: در هوای پاک صحرا رشد یافت و ثانیاً: در یادگیری زبان عربی فصیح نیز پیش رفت چشم گیری پیدا کرد. بدین دلیل فرمود: «انا افصح العرب؛ من از همه شما عرب ها فصیح ترم، چرا که هم قریشی هستم و هم در میان قبیله بنی سعد بن بکر شیر خورده ام.»(9)

ب - شغل شبانی یا تجارت

معروف است که پیامبر در جوانی به شغل شبانی و یا تجارت برای خدیجه اشتغال داشته است؛ ولی با توجه به این که آن حضرت از نوجوانی به فکر ایجاد یک انقلاب عظیم بوده و در جهت ایفای این رسالت بزرگ سعی می کرد با گفتار و کردار و اخلاقش مردم را برای این امر حیاتی آماده سازد، نمی توان یک شغل و حرفه مشخصی را به او نسبت داد. ممکن است برای درک رنج های عملی مردم و بستگانش، چند صباحی کشاورزی یا شبانی کرده و یا چند سفری نیز به تجارت پرداخته باشد، ولی مورّخان معتبر اشتغال خاصی را برای آن حضرت معیّن نکرده اند.

وانگهی بر اثر پیش گویی های مکرّر بزرگان اهل کتاب - از جمله این که: او را از یهودی ها حفظ کنید که آینده درخشانی در انتظار اوست و سفارش شخص عبدالمطلب برای حفاظت او - آن حضرت از نوجوانی پیوسته تحت مراقبت و حفاظت شدید ابوطالب و عموهایش قرار داشت و همراه آنها به سیر و سفر می پرداخت؛ بنابراین فرصت انتخاب و داشتن شغل مداومی نداشت.

ج - اجداد و نیاکان آن حضرت

نه تنها زندگی حضرت محمد (ص) از دوران کودکی مورد تأیید مستشرقان است، بلکه نام و نشان و موقعیت اجتماعی اجداد و نیاکان آن حضرت نیز تا عدنان برای آنها محرز می باشد، چرا که اجداد آن حضرت همگی از بزرگان و شخصیت های سرشناس عرب بوده اند. این حقیقت در ادبیات ما کاملاً منعکس می باشد. به گفته مولوی:

تا به پشت آدم اسلافش همه

مهتران رزم و بزم و ملحمه

این نسب خود قشر او را بوده است

کز شهنشاهان مه پالوده است

مغز او خود از نسب دور است و پاک

نیست جنسش از سمک کس تا سماک

نور حق را کس نجوید زاد و بود

خلقت حق را چه حاجت تار و پود

ویژگی های روحی و اخلاقی پیامبر (ص)

گرچه با اعترافات مستشرقان منصف و مسیحیان آزاداندیش، ابعاد روحی و اخلاقی پیامبر (ص) به نمایش گذاشته می شود و اتهامات مغرضانه خاورشناسان وابسته را به خودی خود برطرف می سازد، لکن برای نظم و تنسیق این مقال، به برخی از صفات برجسته و مشخصات حضرت محمد (ص) نیز می پردازیم.

1 - صداقت و شخصیت

صداقت و پاکی حضرت محمد (ص) در آینه تاریخ کاملاً روشن است. به قول عایشه: اخلاق پیامبر همان اخلاق قرآنی است. آن چه در قرآن راجع به پاکی، صداقت و اخلاق مطرح شده، آینه تمام نمای آن را در سلوک، گفتار و اخلاق رسول الله (ص) می توان مشاهده کرد؛ ولی سعی ما بر آن است که از زبان دیگران بازگو سازیم تا در اذهان جوانان ما بهتر جای گزین گردد. به گفته شاعر:

ای چه خوش باشد که سرّ دل بران

گفته آید از زبان دیگران

- کوویلیام از قول لامارتین، شاعر و نویسنده مشهور فرانسوی، می نویسد: «پیغمبر اسلام از مردان نامی و بزرگ روزگار است و با اراده توانا و نفوذ کلمه خود کاخ کوه پیکر و با عظمتی برافراشت که امروزه بیش از چهارصد میلیون(10) افراد بشر در زیر پرچم آن زندگی می کنند. امپراتوری پهناور روم را زیر سم ستوران سپاهیان اسلام پایمال و ریشه کهن سال نادانی و گمراهی را از بیخ و بن بر کَند و لرزه بر اندام بزرگان شرق و غرب افکند.»(11)

- کارلایل که سجایای پیغمبر اسلام و پیروانش را درک نموده، چنین می نویسد: «من از صمیم قلب محمد را دوست می دارم و این دوستی و دل بستگی و ارادت من نسبت به آن بزرگوار برای آن است که وجود پاکش از هرگونه شائبه و خودنمایی و زمانه سازی دور و بر کنار بوده است. این فرزند [بزرگوار از تبار ]مردم بدویِ با نشاط و قدرت نفس به وجود آمده، به چیزهایی که در وجود خودش بود مردم را می خواند. هیچ گاه تظاهر و خودآرایی نکرده، به بزرگی و عزّت نفس مباهات نمی نمود و به خواری و سرشکستگی نیز تن در نداده، با قلب درخشان و روحی جذاب در جامه پاک [ولی کهنه و خانه قدیمی ]خود به سر می برد. از طرز رفتار و کردار شهریاران ایران و امپراتورهای روم و یونان از روی حق و راستی سخن میراند... کمترین میل به ظاهر سازی و خودپسندی و گمراهی در وجودش نبود. ملکات فاضله و راه رستگاری دنیا و آخرت را به مردم نشان می داد... خودآرایی [و توسل ] به انواع حیله و نیرنگ و تظاهر به حقایق را از بزرگ ترین گناهان انسان شمرده، مخصوص مردمان پست و دون همت می دانست.»(12)

زبهر هر پیمبر آیتی بود

که او را در زمان خویش بنمود

و لیکن آن ظهور حیّ سبحان

به نفس خویشتن می بود برهان

2 - قاطعیت و ایمان

اگر سرتاسر تاریخ زندگی پیامبر اکرم (ص) را مطالعه کنیم، صداقت و قاطعیت را خواهیم یافت. همین اخلاق کریمه پیامبر (ص) به ضمیمه جذّابیت قرآن کریم باعث پیش رفت سریع اسلام شد. قریش که گسترش و سرعت نفوذ آن حضرت را مشاهده می کرد، پر جاذبه ترین پیشنهادها را برای ایشان مطرح ساخت، ولی پیامبر همه آنها را قاطعانه و با صراحت نفی کرد. در این جا به سه نمونه از آن پیشنهادها که همه تاریخ نویسان معتبر جهان ثبت کرده اند، اشاره می کنیم:

الف) گروهی از بزرگان قریش برای چندمین بار به محضر ابوطالب شرف یاب شدند. او نیز از حضرت محمد خواست که در آن جلسه حضور یابد. آن گاه به محمد عرض کرد: برادرزاده ام! به پیشنهادهای سران قریش گوش بده و بخشی از آن را بپذیر تا هم خودت راحتی شوی و هم ما به زحمت زیادتر گرفتار نشویم. حضرت فرمود: عمو جان! اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارند، هرگز دست از تبلیغ رسالت بر نمی دارم؛ یا باید پیروز شوم و یا جانم را بر سر آن بگذارم.

سپس رسول خدا گریه کنان برخاست. ابوطالب او را صدا زد و گفت: عزیزم! برگرد و آن چه دوست داری بگو، به خدا قسم، هرگز از یاری تو دست بر نخواهم داشت.(13)

ب) روزی عُتَبة بن ربیعة بن عبدالشمس حضرت محمد (ص) را دید که در مسجد الحرام تنها نشسته است. از جمعی از رجال قریش اجازه گرفت تا با حضرت محمد (ص) گفت و گو کند. سپس به نمایندگی از آنان محضر رسول خدا (ص) آمد و گفت: ای برادرزاده! این امر بزرگی که آورده ای، اجتماع ما را پراکنده ساخته و خردهای آنان را به سفاهت و حماقت خوانده و خدایان آنان را نکوهش نموده و پدران آنان را که مرده اند، کافر نامیده است. اکنون پند مرا بشنو و نیکو بیندیش. اگر قسمتی از آن را بپذیری (به سود تو خواهد بود). پیامبر فرمود: بگو ای «ابو ولید» تا بشنوم. عتبه گفت: ای محمد! اگر منظورت به دست آوردن ثروت دنیاست، به اندازه ای مال به تو می دهیم که از همه مردم ثروت مندتر شوی. اگر برای سروری قیام کرده ای، تو را به ریاست پذیرفته و هیچ کاری بدون فرمان تو انجام نمی دهیم. اگر هوای پادشاهی به سر داری، تو را پادشاه جزیرة العرب منصوب می سازیم و اگر جنّ زده شده ای، حاضریم معالجه ات کرده و اموال بسیاری را برای درمان تو هزینه کنیم.

حضرت رسول (ص) فرمود: سخنانت پایان یافت. گفت: بلی. فرمود: اکنون من می گویم و تو گوش فرا ده. سپس سوره فصلت را خواند و وقتی به آیه 27 رسید، به سجده افتاد. سپس فرمود: ای «ابو ولید»! اینک که پاسخ را دریافت کردی، هر جا که می خواهی برو.

عُتَبه با قیافه متغیر حرکت کرد و پیش دوستانش برگشت و گفت: به خدا قسم، گفتاری از محمد شنیدم که هرگز مانند آن را نشنیده بودم. این گفتار، نه شعر بود و نه کهانت. ای گروه قریش! از من بشنوید و دست از محمد (ص) باز دارید. به خدا قسم، این گفته هایی که از وی شنیدم، فهمیدم داستان عظیمی در پیش است. اگر عرب بر وی پیروز شود، مقصود شما بدون زحمت حاصل می شود و اگر او بر عرب پیروز گردد، پادشاهی او پادشاهی شما و سربلندی او سربلندی شماست... گفتند: ای «ابو ولید»! به خدا سوگند تو را هم با زبان خویش سحر کرد. عُتَبه گفت: هرگونه فکر می کنید آزادید، من حق را باز گفتم.(14)

ج) ایام حج بود. رسول اکرم (ص) از فضای آزاد آن استفاده کرده مردم را در منا به اسلام دعوت می نمود تا این که به خیمه های قبیله بنی عامر بن صعصعه رسید. مردی از طرف آنها به نام «بحیرة بن فراس» تا نگاهش به قیافه پیغمبر افتاد مجذوب او شد.

سپس گفت: «و اللّه لو انّی اخذت هذا الفتی من قریش لاکلت به العرب؛ به خدا سوگند، اگر من این جوان را از دست قریش می گرفتم با نیروی او قوم عرب را می بلعیدم». آن گاه به رسول خدا (ص) رو کرد و گفت: اگر ما دعوت تو را پذیرفتیم و در این امر یاری ات کردیم و به یاری خدا پیروز شدی، آیا قول می دهی که حکومت بعد از تو به دست ما باشد. رسول خدا (ص) فرمود: «اِنّ هذا الامر للّه یضعه حیث یشاء؛ اختیار این امر به دست خداست و هر کجا بخواهد آن را می نهد. بحیره گفت: ما در مقابل عرب جان نثار تو باشیم و آن گاه که خداوند پیروزی ات داد، کار حکومت به دست دیگران باشد! ما را نیاز به پذیرش این دعوت نیست.(15)

اگر حضرت محمد (ص) یک سیاست مداری فریب کار بود اولاً: نمی توانست چنین قاطعیتی از خود نشان دهد، بلکه با قریش کنار می آمد و ثروت و قدرت را در جزیرة العرب بدون زحمت و آوارگی و شکنجه یارانش به دست می گرفت. ثانیاً: اگر به قریش اعتماد نمی کرد بدون شک با قبیله بنی عامر در آن دوران ضعف و بی کسی مصالحه می کرد و به کمک نیروهای آنها زودتر بر جزیرة العرب مسلط می شد. پس از پیروزی، اگر رئیس قبیله بنی عامر زنده می بود و مطالبه عمل به وعده می کرد، مطابق معمول می گفت: من یادم نیست؛ اگر خیلی با وجدان بود، دستور می داد سمتی را در حکومت به او بدهند. ولی اگر ادعای بالاتری مثلاً خلافت در سر داشت و پافشاری می کرد، دستور می داد او را دست گیر کرده و به زندان محکومش کنند و سپس پیشنهاد عفوش می دادند و آزاد می شد. در صورتی که پس از عفو باز هم بر ادعای خود اصرار می ورزید، بی شک وی را به قتل می رساندند و خونش را به گردن جنّیان می انداختند؛ ولی محمد (ص) سیاسی کاری نداشت و مجسمه امانت، صداقت و مردانگی بود و مکر و تزویر را ناجوان مردی و غیر اسلامی می دانست.

مکر و فریب حربه نامرد مردم است

نامرد حیله بازد و مردی رها کند

3 - التزام عملی به گفتار (هم آهنگی گفتار و کردار)

حضرت محمد (ص) در عمل به تعهدات خود بی بدیل بود. شاهد این گفته، واقعه «حلف الفضول» است؛ پیامبر (ص) در ایام جوانی با چند تن از غیرت مندان مکه عهد بست که امنیت زائران خانه خدا و مسافران مکه را تأمین نمایند. وی پیوسته بر تعهد خود پایدار بود و پس از بعثت نیز فرمود: اگر آنان مرا به یاری بطلبند، اجابت کرده و خواهم رفت.

کوویلیام می نویسد: «پیغمبر مردی شریف النفس، فروتن، پاک دل و خوش منش بود. در پایان زندگانی؛ یعنی در روز پیش از وفاتش به مسجد آمد و با صدای رسا گفت: ای مردم! آیا از من به شما آزاری رسیده؟ هر کس از من صدمه و آسیبی دیده، می تواند قصاص نماید. چون کسی در جوابش چیزی نگفت، دوباره اظهار داشت: آیا از شما دِینی به گردن من است؟ این بار فریادی بلند شد که می گفت: من از تو بستان کارم، زیرا [یک ]وقتی برای رفع یکی از حاجات خود، سه درهم از من وام گرفتی. محمد (ص) بی درنگ آن مبلغ را به او پس داده، گفت: شرمندگی در این دنیا برای انسان، بهتر از خجالت در روز حساب است.»(16)

4 - مهرورزی

یکی از علل پیش رفت اسلام و نفوذ حضرت محمد (ص) در قلوب مخالفان، محبت و ساده زیستی ایشان در اوج اقتدار بود. با این که آن حضرت به اعتراف ابوسفیان ها قدرت افسانه ای پیدا کرده بود، اما در خانه ای محقر زندگی می گرد و لباسی ساده می پوشید و با همسایگان یهود و نصارا به قدری عادلانه و مهربانانه می زیست که آنان اسلام را از مسیحیت جدا نمی پنداشتند. دانشمندان بسیاری هنوز هم تحت تأثیر ساده زیستی شیوه رفتار حضرت محمد (ص) با مسیحیت قرار دارند و این عوامل را مایه پیش رفت اسلام می دانند، نه شمشیر و خشونت را.

کارلایل می نویسد: «هیچ شهریار با اقتدار و هیچ کشورگشایی، با چوب دست زرنگار خود نتوانست به اندازه این مردی که عبای کهنه بر دوش کشیده و جامه پاره در بر کرده بود، مورد ایمان و اطاعت قرار گیرد و به پایه بزرگی و آقایی او برسد.»(17)

نمونه بارز مهرورزی

به قدری پیامبر اکرم (ص) در مهر و محبت معروف شده بود که دشمنانش نیز در وی طمع می کردند. اگر پیامبر از مهربانی، گذشت و عفو صحبت می کرد، خودش الگوی کامل چنین رفتاری بود. روزی یکی از دشمنانش که در صدد قتل او بود، از کمین در آمد و شمشیر به رویش کشید و گفت: یا محمد! چه کسی تو را از دست من نجات می دهد؟ فرمود: خدا. هنگامی که پایش لغزید و با شمشیر به زمین افتاد، پیامبر (ص) آن را برداشت و روی سینه اش نشست. فرمود: چه کسی تو را از دست من نجات می دهد؟ بی درنگ گفت: «جُودَکَ و کَرَمُکَ یا مُحمّد؛ جود و بخشش تو». پیامبر در حالی که اشک محبت در چشمانش حلقه زده بود، فرمود: حرکت کن و به اردوگاه خود برو.

عجیب است از ریاست کلیسای انگلیس چارش که در خطابیه خود توانست مطالبی برجسته درباره حضرت محمد بازگو سازد و مستشرقان مغرض را که بر ضد پیامبر (ص) سخن رانده و یا نوشته اند، افرادی پست و خودخواه معرفی کند. وی می نویسد:

عده ای از نویسندگان مسیحی درباره صفات و حالات پیشوای بزرگ اسلام مطالبی نوشته اند که بیشتر ناشی از پستی و خودخواهی است. در این میان، برخی از نویسندگان نامی عصر حاضر به این موضوع پی برده و در صدد دفاع بر آمده اند.

جان داونپورت (Jon Davenport) در کتاب خود می نویسد: به همان اندازه که ما صفات حقیقی و عظمت واقعی محمد را روی مدارک صحیح و اسناد غیر قابل انکار تاریخی به دست می آوریم، به همان اندازه هم از نوشته های مخالفین این مرد بزرگ، مطالب سست و بی پایه می بینم.(18)

5 - تواضع و فروتنی

یکی از عجایب و مشخصات برجسته روحی رسول اکرم (ص)، تواضع اوست. با این که تمام عوامل بزرگی و عظمت را به تدریج پیدا می کرد، ولی تواضع او از همه بیشتر بود. در مقام خواجگی، کار غلامی می کرد و حال آن که از نظر حسب و نسب، از همه برتر بود.

آن حضرت در اواخر عمرش ریاست و سیادت ظاهری پیدا کرده بود که نظیر نداشت. با وجود این همه عزت و اقتدار، لباس خود را شخصاً وصله می زد و کفش خود را می دوخت و سوار بر الاغ برهنه می شد و مانند بردگان نشست و برخاست می کرد. ابوذر نقل می کند: «پیامبر (ص) معمولاً در وسط اصحاب می نشست و اگر غریبی از راه می رسید و با او کار داشت، [وی را ]نمی شناخت و ناگزیر می پرسید: ایکم محمد؛ کدام یک از شما محمد است. از این رو به اصرار و خواهش ما پذیرفت تا دکه ای از گِل برای او بسازیم تا بر آن جلوس نماید و ما در اطراف او بنشینیم.»(19)

جسد سالم شهید پس از 13سال/تصاویر

به گزارش نیمروز به نقل از باشگاه خبرنگاران، وبلاگ خاطرات جبهه در جدیدترین نوشته خود آورده است:
 
روزی است مثل روزهای دیگر. هشتصد شهید را مردم تشییع كرده و بردوش می برند تا محل معراج شهدای تهران. سخنرانی می شود. سینه زنی، مداحی و خداحافظ. من نمی روم. طبق روال همیشگی می مانم تا سوژه شكار كنم. زمزمه ای میان بچه های معراج است. می گویند: سه تا از شهدا گوشتی هستند ... بدن شان سالم است ...
 
جا می خورم. خیلی جالب است پس از سیزده سال، بدن سالم باشد. می روم سراغ شان. سراغ حاجی بیرقی مسئول معراج شهدا؛ قبول نمی كند كه عكس بگیرم. سراغ همه می روم. سید حسینی، رنگین و هر كس كه می شناسم. نمی شود. آخرش حاجی بیرقی می گوید:
حالا برو تا بعدا ببینم چی می شه ...

جسد سالم شهید پس از 13سال/تصاویر

*
چه قدر سخت بود. به هردری زدم، نمی شد. عجیب به سرم افتاده بود بروم تفحص. به هر كسی می گفتم، سریع بهانه می تراشید. نه سابقه جبهه برای شان اهمیت داشت و نه خبرنگاری. دست آخر دوستی و رفاقت و در یك كلام پارتی بازی، كار خودش را كرد و رفتم. محمد شهبازی و سید احمد میرطاهری واسطه شدند تا بروم و چشمم بیفتد به فكه و شهدا.
*
ساعت از یك نیمه شب گذشته است. ساك دوربین را می اندازم دوشم. پسركوچكم سعید كه هنوز بیدار است، بهانه می گیرد. می گویم:
- می رم معراج شهدا عكس بگیرم.
می گوید: تو كه صبح اون جا بودی، دیگه این وقت شب از چی می خوای عكس بگیری؟!
ولی می روم. خیابان ها خلوت است و سكوت حكم فرما. گاز موتور را می گیرم. ذكریات ومراثی ای را كه درذهن دارم، با خود زمزمه می كنم. همه اش فكر این هستم كه با چه صحنه ای روبه رو خواهم شد. چه گونه بدن شان سالم مانده. چه سرّی در میان است؟ در همین افكار غوطه ورم كه یكی دوبار نزدیك است تصادف كنم.
 
 
می رسم به كوچه محل معراج شهدا. سربازی در را باز می كند و داخل می شوم. كامیون ها روشن هستند و منتظر تا شهدا را داخل شان بگذارند. هركدام متعلق به یك شهر و شهرستان هستند. سراغ حاجی بیرقی را كه می گیرم پیدایش می كنم. در حیاط پشت دارد ترتیب قرارگرفتن شهدا را دركامیون وارسی می كند. خیلی دقت دارد تا اشتباهی صورت نگیرد. جلو می روم و خسته نباشید و سلام و علیك. تعجب می كند. چشمش كه به ساك دوربین عكاسی روی دوشم می افتد، با خنده ای كه انبوه خستگی كار چندروزه اخیر از آن سرازیر است، می گوید:
- این وقت شبم ول نمی كنی خبرنگار؟ مگه تو خونه و زندگی نداری؟
- خودتون گفتین كه بعدا بیام. حالا هم اومدم ...
با تعجب می گوید:
- برای چی؟
تا می گویم آمده ام تا از آن شهدا عكس بگیرم، خنده ای می كند و می گوید:
- وقت گیر آوردی ها. مگه روز خدا رو ازت گرفتن؟
و نمی شود.

جسد سالم شهید پس از 13سال/تصاویر


سرشان بدجوری شلوغ است.حق هم دارند. اصرارهایم ثمری نمی بخشد، ناكام و شكست خورده برمی گردم خانه. خیلی حالم گرفته می شود. بغض گلویم را می خراشد كه نكند نتوانم آنها را ببینم. می گویند دوتای آنها پلاك ندارند، فقط چهره شان مشخص است. هركس می تواند باشد. هاتفف بوجاریان، طوقانی، دائم الحضور یا ...
*
چه قدر سخت بود و عذاب آور. چشم ها زُل زده بودند به محلی كه پاكت بیل مكانیكی فرود می آمد. همه را هیجان و اضطراب فراگرفته بود. هركس می خواست اولین نفری باشد كه بدن شهید را می بیند. لب ها می جنبیدند. همه ذكر می گفتند. صلوات بازارش در فكّه گرم بود. پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی، بر سنگر دیده بانی پاسگاه30 فكه در احتزاز بود. خورشید دیگر داشت درپشت تپه ها فرومی رفت. سرخِ سرخ شده بود. هربار بیل مكانیكی زمین را می كند، با خود می گفتم:
حالا كدام شهید را با چه چهره و مشخصاتی پیدا خواهیم كرد؟
ولی نشد. وقتی سوار ماشین شدیم كه برگردیم، دیگر هوا تاریك بود. كسی جز ما، در راه نبود. جاده شنی را زیرپا گذاشتیم تا دوباره فردا صبح به امید خدا، همین راه را باز گردیم.
*
دو روزی از وعده ای كه حاجی بیرقی داده، می گذرد. هرچه اصرار می كنم، ثمری نمی بخشد. هزار صلوت نذر می كنم. و این آخرین سلاح درماندگی ام است.
صبح است و یك راست از سركار آمده ام معراج شهدا. همه هستند. سیداحمد حسینی را می كشم یك گوشه و می گویم:
- پدرآمرزیده بگم جدّت چی كارت كنه؟ مگه خودت نگفتی بعدا؟
می خندد و می گوید:
- من كه به كسی قول ندادم!
رنگین هم می اندازد گردن حاج بیرقی و می گوید:
- هر چی كه حاجی بگه.
آقای آشنا هم كه دیگر هیچ؛ تا حاجی بیرقی نگوید اصلا نمی خندد! بدجوری حالم گرفته می شود. دست از پا درازتر می خواهم برگردم. دو سه روز دیگر تاسوعا و عاشوراست.
می گویند یكی از آنها را می خواهند روز عاشورا تشییع و دفن كنند. اگر او را نبینم، خیلی بد می شود. حتما باید او را ببینم.
*
آفتاب بهاری در فكه با گرمای تابستانی می تابید. عرقِ صورت ها با چفیه پاك می شد. كنار سیداحمد میرطاهری ایستاده بودم. علی آقا محمودوند - همان گونه كه بچه ها صدایش می زنند - پشت بیل مكانیكی نشسته بود و كار می كرد. بر روی بازوی بیل، این شعر با خطی زیبا نوشته شده بود:
گُلی گم كرده ام می جویم او را            به هر گُل می رسم می بویم او را
اگر جویم گلم را در بیابان                      به آب دیدگان می شویم او را
هربار پاكت بیل میان گُل های كوچك سفید و زرد در سینه سخت زمین فرومی رفت، این شعر را با خود زمزمه می كردم.
چشم هایم گرد شده بود به زیر پاكت بیل. در همان حال با آقاسید حرف می زدم. از خاطراتش می گفت ... ناگهان سیاهی پوتینی مرا واداشت تا فریاد بزنم:
- علی آقا نگه دار ... علی آقا نگه دار ...
به محض این كه بیل از حركت بازایستاد، پریدم وسط چاله. خودش بود، شهید. ذكر صلوات فراگیر شد. آن قدر كه نگهبان پاسگاه30 در برجك نگهبانی، سرك كشید تا ببیند چه پیدا كرده ایم.

جسد سالم شهید پس از 13سال/تصاویر


آرام و با احتیاط فراوان، پنداری ارزش مندترین چیز را یافته اند، خاك ها را با ملایمت تمام كنار زدند. آرام و بدون این كه ضربه ای به استخوان ها و اسكلت بدن شهید وارد شود. چه قدر احساس دل سوزی! انگار بدن انسان زنده ای را از زیرخاك بیرون می آورند. به شایعات و چرت و پرت هایی كه در شهر و حتی بین بچه های خودی رواج داشت، نمی آمد. باید دید تا فهمید.
جمجمه شهید كه پیدا شد، همه صلوات فرستادند. آخرش چشمم به جمال آن شهیدی كه هرلحظه منتظر آمدنش بودم، روشن شد.
*
گلعلی بابایی هم آمد به معراج. دست آخر او را پُرمی كنم تا به حاجی بیرقی بند كند. حاجی می گوید:
- روز تاسوعا بیایید برای دیدن و عكس گرفتن.
ساعت شش یا هفت است دیگر آفتاب می خواهد وداع كند. خیلی حالم گرفته می شود. سه چهار روز است می آیم و می روم، ولی سعی می كنم از پا نیفتم. اگر قرار باشد در تهران این گونه زود ناكام و ناامید شوم، پس بچه هایی كه یك هفته یا ده روز تمام زمین و زمان فكه را می كاوند بلكه یك شهید پیدا كنند، باید چه كنند؟
 
دیگر واقعا ناامید شده ام. آخرش حاج بیرقی راضی می شود و به آشنا می گوید:
اینارو ببر سالن و فقط آن دوتا شهید رو نشون شون بده. بذار اینم عكس بگیره.
كلی خوشحال می شوم. باورش برایم مشكل است. داخل سالن می شویم. سر از پا نمی شناسم. آشنا جلوتر می رود و درِ سردخانه را باز می كند. وقتی علت در سردخانه گذاشتن آنها را می پرسم، جواب می گیرم:
- از بس بچه ها می آیند اینها را نگاه كنند، در سردخانه پنهان شان كرده ایم.
دوتابوت كوچك شاید هركدام به طول یك متر، از سردخانه خارج می شوند. در ندارند، فقط روی شان پرچم انداخته اند. با ذكر صلوات جلو می روم. گلعلی بابایی هم فقط ذكر می گوید. پرچم را آرام و با احترام خاص كنار می زنم. الله اكبر!
 
 
چهره ای به روشنی خورشید مقابل دیدگانم ظاهر می شود. چه قدر زیباست. هرچه بخواهم بگویم، خود تصویر می گوید. یك لحظه احساس می كنم تابلوی نقاشی ای جلویم پرده برداری  می شود! گیج و مبهوت می شوم. مقابلش زانو می زنم. جلوتر می روم. گلعلی بابایی می گوید:
- مگه نمی خوای عكس بگیری؟
یادم می اندازد! سریع دوربین را آماده می كنم. از پشت ویزور دوربین هم می شود حال كرد!
هر چه صورت را در چشم دوربین قرار می دهم، راضی نمی شوم و شاید او هم راضی نیست. هر دفعه دكمه شاتر را می زنم، قدمی جلوتر می روم. و بازعكس دیگر.
*
محل كشف بدن را كاملا وارسی نمودیم. خاك های منطقه را با سَرَند جست وجو كردیم؛  ولی از پلاك شهید هیچ خبری نشد. سرانجام وقتی ناامید از یافتن پلاك خواستیم به مقر برگردیم، سید میرطاهری درحالی كه شهید را داخل كیسه ای پارچه ای سفید بردوش می كشید، رو به محل كشف، ادای برنامه های روایت فتح را درآورد و آوینی وار گفت:
- ای شهید، تو خود نخواستی پلاكت را به ما نشان دهی و خودت را به ما بشناسانی، اما چه  باك. هر چه خودت می خواهی ..!
*
حاجی بیرقی می گوید:
- این دو شهید پلاك ندارند و فعلا مجهول الهویه هستند؛ مگر این كه خانواده های شان از روی چهره آنان را بشناسند. ولی آن یكی "عبدالله علایی كاشانی"، پلاك دارد. آن هم پلاكی كه پوسیده و نصفه نیمه است و خیلی سخت توانستیم او را شناسایی كنیم.
 
 
گلعلی پرچم روی آن یكی را نیز كنار می زند. این چهره اش كامل تر است. نیمه بالایی بدن و یك دستش هم وجود دارد. حال اینها چه گونه مانده اند؟ الله اعلم.
ولی آن چهره چیز دیگری است. آرام صورت را برمی دارم. همه بدن اسكلت و استخوان شده اند و قسمت پشت سر، به طور كامل بر اثر تركش خمپاره از بین رفته است. فقط جلوی صورت مانده است با چشمان، لبان و سیمای زیبا.
عكس پشت عكس. سیر نمی شوم. رویش را می بوسم. محاسن نرم و مژه ها برجای خود قراردارند. دستی برپیشانی و ابروهایش می كشم. سرگرم او هستم. سربازها می روند .فقط من می مانم و گلعلی بابایی. كلی صفا می كنیم. سعی می كنم از هر زاویه ای عكس بگیریم.
نیم ساعتی كه می گذرد، آشنا می آید و می گوید:
- كارتون تموم نشد؟ بازم می خوای عكس بگیری؟
و من كه نگاهم پشت دوربین است، فقط تبسمی تحویلش می دهم. بار دیگر پرچم را كنار می زنم و نگاهی و بوسه ای دیگر. هردو را می گذارند داخل سردخانه. می خواهیم برویم كه حاجی بیرقی وارد سالن می شود. رو می كند به آشنا و می گوید:
- پیكر شهید علایی رو هم بیارید باز كنید.
جا می خورم. تابوت را كه روی سه تابوت دیگر است، می آورند وسط سالن. پرچم را از روی آن می كشند. همه می نشینند. انگشت ها را می گذارند روی تابوت و ... فاتحه.
 
درِ تابوت باز می شود. بدنی به درازای كامل یك انسان، داخل آن قرار دارد. كفن را بیرون می آورند و روی زمین می گذارند. باز كه می كنند، مات می مانم. بدنی كامل مقابلم دراز كشیده است. نیمه سالم. می گویند هر سه تای اینها را در منطقه طلائیه، همان جایی كه زمستان سال 62 آتش و خون بود، یافته اند. حاجی می گوید:
- هنگامی كه بچه ها پیكر شهید عبدالله علایی كاشانی رو پیدا می كنند، هنگام درآوردن از خاك، بیل به گردن او اصابت می كند و پنج - شش قطره خون از محل زخم بیرون می زند. قبل از این كه درمورد چگونگی پیكر شهید به خانواده اش چیزی بگیم، چندتایی از بچه های سپاه رفتند خونه شون و از مادرش درباره حال و هوای معنوی عبدالله سوال كردند. او گفته بود هیچ وقت غسل جمعه اش ترك نمی شد، خیلی مقیّد بود به خواندن زیارت عاشورا و مدام به زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) می رفت.
 
نمی دانم چه بگویم. سریع زانو بر زمین می گذارم و برگردنش كه خاك روی آن را فراگرفته، بوسه می زنم. چند عكس كه می اندازم، فیلم تمام می شود. بدن را داخل پارچه ای سفید می گذارند و با یك صلوات به محل قبلی منتقل می كنند.
 
 
خیلی عجولانه از حاجی بیرقیف آشنا، سیداحمد حسینی، رنگین و همه بچه های معراج شهدا تشكر می كنم. با گلعلی خداحافظی می كنم و سریع می روم به عكاسی در میدان فردوسی تا هرچه زودتر عكس هارا ظاهر كنم. خیلی اضطراب دارم كه نكند عكس ها خراب شده باشند. نكند نور كافی نبوده باشد، نكند ...
و چندتایی از آن عكس ها می شوند این كه می بینید.

نگاهی به زندگینامه آیت الله حیدری ایلامی/مردی از تبار معرفت و شجاعت

به گزارش ایرنا، وی تحصیلات را تا ششم نظام قدیم ادامه داد و سپس در كسوت معلمی به تدریس مشغول شد اما به گفته خانواده اش، رؤیایی صادق مسیر زندگی او را تغییر داد.

او در رؤیا، محضر دوازده امام معصوم را در حالی درك می كند كه ائمه هدی با جمعی از مردم و دانش آموزان بر او وارد می شوند بقچه ای را كه به همراه داشته، باز كرده و قبایی را از آن خارج می كنند و بر تن او می پوشانند و عصایی به دستش می سپارند آنگاه به او امر می كنند كه این جمله را به مردم بیاموزد: 'ولایت علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی'.

وی از خواب برمی خیزد و چون قلم و كاغذ در دسترس نبود، زغالی را از بخاری بیرون می آورد و این جمله را بر دیوار منزل می نگارد، جمله ای كه تاریخ هجرتش را رقم می زند و سرآغاز راه دیگری در زندگیش می شود.

شیخ عبدالرحمن با هجرت به كربلای معلی چون كبوتری بر گرد كعبه شش گوشه به طواف می پردازد و واژه، واژه علم را با توسل و تعبد جهت می بخشد.

طی دو سال از ابتدای جامع المقدمات تا پایان شرح لمعه را نزد استادان به نام آن زمان چون آیت الله 'سعید تنكابنی، آیت الله جعفر رشتی، آیت الله محمدحسین مازندرانی و آیت الله یوسف بیارجمندی' فرا می گیرد و با رحلت حضرت 'آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی' كربلا را به سوی سامرا ترك و در مدرسه میرزای شیرازی فصلی دیگر از علم و عمل را آغاز می كند.

او در مدت اقامت هشت ساله خود در كنار مرقد امام علی النقی(ع) و امام حسن عسكری(ع) ضمن تحصیل رسایل و مكاسب در درس خارج فقه و اصول 'آیت الله حاج شیخ مجتبی لنكرانی، آیت الله حاج شیخ عبدالرسول اصفهانی و آیت الله حاج شیخ عبدالله اصفهانی' شركت می كند.

در این زمان است كه روح صیقل خورده شیخ عبدالرحمن در فقر و مصیبت فرزند، او را به حریم نورانی این دو امام همام نزدیك كرده، مورد توجه و شاهد كرامات این بارگاه نور می شود.

پس از چندی عطش سیری ناپذیر علم و معرفت وی را به بارگاه امیر مؤمنان علی(ع) و حوزه نجف اشرف می كشاند و در درس خارج آیات عظام 'سید محسن حكیم، سید ابوالقاسم موسوی خویی، حاج سید محمود شاهرودی، آقامیرزا باقر زنجانی و آقا شیخ حسین حلی' شركت می كند.

آوازه علم و تقوای شیخ عبدالرحمن او را در زمره هیات استفتای برخی از مراجع قرار می دهد، آوازه ای كه در همان روزهای آغازین ورود به حوزه در كربلای معلی ورد زبان عام و خاص بود.

با آغاز نهضت روحانیت در ایران و تبعید امام راحل به نجف اشرف، آیت الله حیدری گمشده خود را در وجود امام می یابد و جاذبه روحانیش او را به مدار و محفل انس او می كشاند.

وی ضمن شركت در درس خارج اصول و فقه امام در بحث 'ولایت فقیه' امام نیز شركت می كند و همین درس افقی نو را فرا روی او می گشاید و اندیشه سریان فقه در گستره جامعه و به عینیت رساندن احكام الهی در متن زندگی مردم را در باورش بارور می كند.

او كه پس از سالها تلاش و تحصیل به مقام اجتهاد رسید، می آید تا رسالت الهی خویش را در جامعه به انجام رساند.

درخواست كردهای فیلی بغداد از او به سال 1350 هجری شمسی برای ارشاد و تبلیغ در مسجد ابوسیفین، آیت الله حیدری را وارد مرحله تازه ای از حیات پر بارش می كند و او را به جرگه آنانی پیوند می زند كه با كوله باری ازعلم و عصای تقوی، طلایه دار حركتهای حماسه و عشق می شوند.

دستگاه امنیتی عراق بیش از دو سال حضور وی را در پایتخت تحمل نمی كند و پس از دستگیری در مرز بصره، او را به یكی از پاسگاههای ایرانی تحویل می دهد.

آیت الله حیدری پس از آزادی از اردوگاه، راهی شهر جهاد و اجتهاد می شود و نزدیك به دو سال بر كرسی تدریس فقه و اصول می نشیند و در این ایام است كه با درخواست مردم و روحانیت در ایلام به زادگاهش باز می گردد.

با ورود آیت الله حیدری در سال 54 به شهر ایلام، انقلاب و نهضت روحانیت در این منطقه جلوه تازه ای به خود می گیرد و روحانیت مبارز ایلام شكل می گیرد.

ترك شهر از سوی آیت الله حیدری به هنگام ورود شاه معدوم به ایلام خشم دستگاه را نسبت به او دو چندان می كند و از همین زمان است كه وی مشی تهاجمی خود را آغاز می كند و این روند به گونه ای پیش می رود كه شش ماه قبل از پیروزی انقلاب اداره های دولت و دستگاه های امنیتی نظام ستمشاهی تنها حضوری سمبلیك را در منطقه ایلام ایفا می كردند.

آیة الله حیدری نخستین كسی است كه دادگاه عدل اسلامی را به همین نام شش ماه قبل از پیروزی انقلاب در منزل خود بنیان نهاد و به شكایات و اختلافهای مردم رسیدگی می كرد و نیز اولین كسی است كه حدود اسلامی را قبل از پیروزی انقلاب بدون اعتنا به تهدیدهای ساواك و شهربانی وقت در مسجد جامع ایلام در برابر دیدگان مردم جاری ساخت.

وی قبل و پس از انقلاب فرماندهی امنیتی و حراستی استان ایلام را به دست گرفت و با تشكیل ستادهای مقاومت و هسته های ضربت در تمام نقاط استان راه را بر سودجویان و ضدانقلاب ها بست.

آیت الله حیدری همزمان با ورود امام در 12 بهمن با آمدن به خیابان و شلیك چند گلوله از تفنگ خود پیروزی انقلاب را اعلام كرد و پس از تشكیل شورای انقلاب و هماهنگی با شهید مظلوم بهشتی، ماه ها یكه و تنها با تنی خسته انقلاب را در استان ایلام هدایت كرد.

آیت الله حیدری در سال 1358 با 95 هزار رای از سوی مردم به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت و از آن پس تا زمان حیات پر بارش دو دوره متوالی نمایندگی مردم در مجلس خبرگان را عهده دار بود.

نقطه نظرها و دیدگاههای او در خصوص حاكمیت ولایت مطلقه فقیه در خبرگان قانون اساسی و موضع گیری او در مقابل تفكر لیبرالی كسانی چون بنی صدر، بیانگر ژرف اندیشی وی است.

اعزام جوانان ایلامی به كردستان در راستای كمك رسانی به شهید چمران در زمانی كه ایلام از سوی منافقین، 'قلب كردستان' نامیده می شد، از زیباترین حركتهای سیاسی این فرزانه گمنام است كه تاثیری بس شگرف در روحیه یاران انقلاب در منطقه غرب و شمال بر جای نهاد.

با این همه آینده نگری و هوشمندی سیاسی آیت الله حیدری را باید در موضع صریح و قاطع او در مقابل بنی صدر و حركت لیبرالیزم جستجو كرد كه استان ایلام را به كانون تقابل و رویارویی با بنی صدر و خط منحط فكری او تبدیل كرد.

آیة الله حیدری با شجاعت در انتخابات ریاست جمهوری اعلام كرد: 'بنده كه حیدری باشم به ایشان رای نخواهم داد.'

و این سرآغاز حركتی شد كه منجر به ممانعت مردم از ورود بنی صدر در هنگام تصدی ریاست جمهوری به شهر شد.

بنی صدر كه ورود به شهر را به جهت خشم مقدس مردم به صلاح خود نمی دید، تصمیم به رفتن به مزار شهدای ایلام در 45 كیلومتری شهر گرفت كه در آنجا نیز با یورش خانواده های شهدا و حزب الله ایلام روبرو شد كه به سمت هلی كوپتر حمله ور شدند و با پاشیدن خاك بر روی او و سر دادن شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه » «فرمانده كل قوا خمینی روح خدا» او را مجبور به فرار می كنند.

عزل بنی صدر از فرماندهی كل قوا از سوی امام خمینی در شامگاه همان روز بعد از این واقعه، نقطه عطف و مدالی پرافتخار بر سینه مردمی است كه پیرشان را در این حركت مطیع و فرمانبردار بودند.

آیت الله حیدری حاكمیت 'قانون خدا' را در گرو حاكمیت ولایت مطلقه فقیه می دانست و سرافرازی در دنیا و آخرت را در پیروی از ولایت می دانست و در وصیتنامه سیاسی الهی خود می نویسد: 'خدمت به اسلام و مسلمانان را در حد قوه و قدرتی كه دارید، ترك نكنید و همواره پیرو رهبر عظیم الشان امام خمینی(ره) باشید به او و فرامین آن حضرت عمل كنید كه سرافرازی دنیا و آخرتتان در این است.'

عملكرد قاطعانه و شجاعانه آیة الله حیدری در مقابل خطوط انحرافی برای برخی خوشایند نبود آنان با ایجاد جوی ناجوانمردانه در صدد به انزوا كشاندن آیت الله حیدری از صحنه سیاست برآمدند اینجا بود كه آیة الله حیدری كه حفظ نظام و وحدت نیروهای انقلاب را بر دفاع از موضعگیری های خود ترجیح می داد و به قم هجرت كرد تا مشغول تدریس و تحقیق شود.

شناخت امام نسبت به زهد و تقوا و موضعگیری های خدامحورانه آیة الله حیدری و همچنین وضعیت حساس منطقه موجب شد كه امام با حكمی دیگر او را به استان بازگرداند تا تمام نقشه های ضد انقلاب نقش بر آب شود.

آیة الله حیدری با پیروزی انقلاب اسلامی، عده ای را مامور سركشی و دیده بانی مرز عراق كرد و خود در چند نوبت بازدید از پاسگاه های مرزی وضعیت منطقه و احتمال شروع جنگ را به اطلاع امام رساند و كم كاری و عدم توجه از سوی مسوولان امنیتی را گزارش داد.

وی در ساعات آغازین جنگ و پس از سقوط شهر مهران، فرمان تشكیل خط پدافندی در تنگه 'كنجانچم' را صادر كرد و با پوشیدن لباس رزم و فراخوانی مردم، جوانان و عشایر به مسجد جامع با سخنرانی پر شور خویش فرمان بسیج مردمی را صادر كرد و پس از پایان سخنرانی به همراه جوانان ایلامی به سمت مهران حركت كرد.

در این هنگام نیروهای ارتش كه با خیانت بنی صدر و عدم پشتیبانی او تا منطقه گلان عقب نشینی كرده بودند با آیت الله حیدری و نیروهای مردمی روبه رو شدند.

آیت الله حیدری با تهدید نیروها به تشكیل دادگاه صحرایی در صورت عقب نشینی، خط پدافندی را به منطقه كنجانچم یعنی 20كیلومتر جلوتر از ارتش انتقال داد و آنگاه با مامور كردن برخی در جهت ثبت نام و مسلح كردن عشایر، به جبهه حال و هوایی دیگر بخشید كه همین جذب نیروهای مردمی بنای آغازین لشكر مقتدری به نام امیرالمؤمنین(ع) شد كه در طول تاریخ دفاع مقدس حماسه هایی درخشان در دفتر مقاومت این مرز و بوم به ثبت رساند.

آیة الله حیدری نخستن كسی است كه ستاد جذب و هدایت كمكهای مردمی را شكل داد.

او مسوولیت این امر خطیر را از ساعتهای نخست جنگ تا پایان عمر پر بارش به عهده داشت و در سالهای دفاع مقدس و آوارگی مردم در كوه و دشت با تشكیل ستادی مركزی و تقسیم كردن آن به سه محور، به كمك مردم جنگ زده پرداخت.

همواره در متن جامعه قرار داشت و در سوگ و سور مردم شریك بود. او در حقیقت نماد و نماینده یكایك مردم به شمار می رفت و این تجلی یك امت در پیكره یك مرد تا آنجا پیش رفت كه هر قشر و صنف او را از خود و خود را از او می دانستند.

متواضع بود و كم سخن، ناگفته هایش بیش از گفته هایش بود. كارهایش را خود انجام می داد، غذایش ساده و درب خانه اش در طول شبانه روز به روی همه باز بود.

اهل شب زنده داری بود اما از هرگونه تظاهر و ظاهرسازی دوری می جست و در عین حالی كه بر قله اجتهاد، زهد و عرفان قرار داشت، با زبان ساده و عامیانه با مردم سخن می گفت.

حلقه وصل میان مسوولان و مردم به شمار می رفت و این از ویژگیهای منحصر به فرد او بود.

از خودگذشتگی و به خدا پیوستگی، او را به مرزی رسانده بود كه از اهانت به خود می گذشت اما اهانت به نظام و مسوولان را تحمل نمی كرد.

اجازه نمی داد كسی باورها و اعتقادات مردم را به سخره بگیرد، با خرافه زدایی و پالایش و پیرایش اعتقادات مردم درد شناسانه و درمانگرانه برخورد می كرد وبر این عقیده بود كه باید نخست زمینه پذیرش آنگاه، جایگزینی به فراخور زمان و مكان ایجاد كرد تا فرهنگ پویا و زاویه های واقعی در متن جامعه شكلی نهادینه به خود گیرد.

امر به معروف، نهی از منكر، اقامه نماز، رسیدگی به اختلافها و شكایتهای مردم، دستگیری از مستمندان، حمایت از روحانیت و مسؤولین نظام و پشتیبانی از حزب الله برنامه هر روز زندگی او بود.

خاطرات و خطرات این فصل از زندگی آیة الله حیدری از جذاب ترین و شیرین ترین حكایات مردانی است كه حماسه حضور و در عینیت بودن جامعه را بر كنج عزلت و عافیت ترجیح دادند.

دوستان آیت الله حیدری، زمانی او را در مسیر لقاء خدا یافتند كه حضرت امام (ره) در عكس العمل خبر بیماری ایشان با تاثر فرمودند: 'دوستان ما یكی یكی می روند.'

سرانجام این مرد سنگر و محراب، این زاهد و همقدم امام، در نیمه شب یازدهم دی ماه 1365 هجری شمسی از این جهان رخت ر بست و استان ایلام، رزمندگان اسلام و حزب الله را در سوگ خود نشاند.

اصرار مردم برای انتقال پیكر مطهرش به ایلام با پا درمیانی حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی پایان یافت.

پیكر پاك و مطهرشان با تشییع با شكوه مردم ایلام و قم و نمایندگان بیت امام و ریاست جمهوری به حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) منتقل و در جوار او به خدا سپرده شد.

موشک کروز «قادر» با موفقیت شلیک شد

موشک کروز دریایی قادر در پنجمین روز از رزمایش دریایی ولایت 91 با موفقیت شلیک شد.

به گزارش فارس، موشک کروز ساحل به دریای قادر صبح امروز در پنجمین روز از رزمایش دریایی ولایت 91 با موفقیت شلیک شد.

موشک قادر با برد بیش از  200 کیلومتر و قابلیت آماده سازی و واکنش سریع می‌تواند اهداف دریایی از جمله ناوچه‌ها و ناوهای جنگی و اهداف ساحلی دشمن را منهدم کند.

پرواز در ارتفاع پایین، قابلیت تخریب بالا، وزن کم، دقت عمل در انهدام اهداف مورد نظر از ویژگی‌های موشک قادر است.

موشک قادر قابلیت شلیک از ساحل و از روی شناور با کلاس‌های گوناگون را دارد و با تجهیز نیروی دریایی ارتش و سپاه به این موشک پیشرفته توان عملیاتی این نیروها به نحو قابل توجهی افزایش یافته است.

Illuminati – ایلّومیناتی، اتاق فکر شیطان

فراماسون و صهیونیسم بین‌الملل، بر اساس اغوای شیطان، به این نتیجه رسیده‌اند که دست خدا را در تمامی شئون ربوبیت (اداره جهان) بسته‌ است، لذا شعار [وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ – و یهود گفتند: دست خدا بسته است]، سر می‌دهند.

 

مقدمه بحث

 

ابلیس همان موقعی که به خاطر تکبر و خود بزرگ بینی‌اش نسبت به انسان از درگاه قرب الهی رانده شد، از خداوند خواست که به او تا قیامت فرصت دهد و مرگش را نرساند. اما خداوند متعال به او فرمود که تا وقت معلومی زنده خواهی ماند. و او نیز پس از اخذ فرصت قسم یاد کرد که نوع بشر را «اغوا» خواهد کرد و با توجه به شناختی که از حرص بشر برای بقای در دنیا، استفاده از متاع دنیا و بالتبع نفرت از مرگ داشت افزود: در اغوای همگان به جز بندگان مخلصت، موفق خواهم بود و خداوند کریم نیز فرمود: صراط مستقیم من، همین اخلاص است. «قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْني إِلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرينَ * إِلي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ * قالَ فَبِعِزَّتِکَ َلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ * إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ» (78ص، به بعد) ترجمه: گفت: پروردگارا! مرا تا روزي که انسان‌ها برانگيخته مي‏شوند مهلت ده! * [خدا] فرمود: تو از مهلت داده شدگانی * تا روزی که وقت آن معلوم است (نه تا قیامت) * (ابلیس) گفت: پس به عزت خودت قسم که همگان را اغوا خواهم کرد * به غیر بندگان مخلصت را.

سازمان‌های اداره‌ کننده‌ی جهان: Illuminati - ایلومیناتی، اتاق فکر شیطان/ فصل سوم:

ساده انگاری است اگر کسی گمان نماید که تصمیم‌گیری‌های سیاسی و اقتصادی در امریکا و انگلیس، در روال معمول دیپلماسی و یا در ساختارهای متعارف تشکیلات حکومتی چون مجلس و دولت اخذ شده و سپس جهت اجرا به وزارتخانه‌ها و یا سایر سازمان‌ها و نهادهای ذیربط ابلاغ می‌گردد.

همین طور [هر چند که این مجالس و دولت‌ها هیچ کدام تصمیم‌گیر نیستند] سطحی‌نگری است اگر کسی گمان کند که احزاب، مجالس و دولت‌ها، فقط عروسک‌های روی سن هستند و فقط چندنفر سرمایه‌دار به عنوان کارگردان پشت پرده نشسته و به آنها دستور می‌دهند و آنها نیز اجرا می‌کنند، بلکه «سازمان اداره‌ی جهان»  بسیار گسترده‌تر، پیچده‌تر و سری‌تر از ساز و کارهای ساده و علنی می‌باشد.

شیطان نوع بشر را اغوا کرده که فقط وقتی می‌تواند بر اراده‌ی خدا غالب آید که بر «زندگی و مرگ» خود و دیگران حاکم گردد. فرعون هم همین فریب را خورد و گفت: «من نیز زنده می‌کنم و می‌میرانم، پس رب و الهی برتر از خود نمی‌شناسم».

ابر قدرت‌ها و در رأس آنها امریکا و انگلیس نیز بر همین باورند که جهانیان باید به تصمیم و اراده‌ی آنها زنده بمانند و یا کشته شوند تا در جنگ با خدا پیروز شوند.

فراماسون و صهیونیسم بین‌الملل، بر اساس اغوای شیطان، به این نتیجه رسیده‌اند که دست خدا را در تمامی شئون ربوبیت (اداره جهان) بسته‌ است، لذا شعار [وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ – و یهود گفتند: دست خدا بسته است]، سر می‌دهند.

اما می‌دانند که مقوله‌ی «زندگی و مرگ» امری علی‌حده است و قدرت خدا در آن بیش از رزق و روزی مشهود است، لذا اگر بتوانند به اذهان عمومی القا کنند که حتی مرگ و زندگی در اختیار آنهاست، این سلطه به طور کامل صورت پذیرفته است.

 

قدرت و ثروت:

آری، سلطه بر طبیعت و نیز مرگ و زندگی خود و سایر انسان‌ها، همان اغوای بزرگی است که ابلیس لعین بر نوع بشر القا می‌کند.

اما این سلطه به خودی خود محقق نمی‌گردد و مستلزم در اختیار گرفتن دو عامل مهم «قدرت» و «ثروت» جهانی می‌باشد.

لذا تمامی تلاش‌های اتاق فکر شیطان، به تحقق این هدف مهم معطوف شده است.

اما، سلطه بر «قدرت و ثروت جهانی» نیز با یک وسوسه و اغوای شیطانی و یا اوامر ملوکانه از رأس هرم فراماسون محقق نمی‌گردد، بلکه مستلزم ساز و کارهایی است که بتواند زمینه را برای «حکومت جهانی» مساعد و شرایط را برای «تملک بر ثروت جهانی» فراهم آورد. و این تصمیمات، سیاست‌گذاری‌ها، سازماندهی‌ها و برنامه‌ریزی‌ها، همه در «ایلومیناتی (Illuminati) – اتاق فکر شیطان» صورت می‌پذیرد و جهت پیاده‌سازی در سطح جهان در کنفرانس بیلدر برگ (Bilderberg) طرح و ابلاغ می‌گردد و از آن پس، سیاستمداران، بانکداران، نظامیان و رسانه‌ها، مأمور اجرا و تحقق آن در کشورهای خود هستند.

تشکیلات:

همان طور که در فصل دوم (2) توضیح داده شد، ایلومیناتی مانند سازمان‌ها و نهادها، تشکیلات محدود و معینی ندارد که کسی بتواند آن را ترسیم نموده و بگوید این است و غیر از این نیست. اما از چارت‌های گوناگونی که هر کدام در جایگاه خود قابل تعریف و گویای اهداف و برنامه‌ها هستند، برخوردار می‌باشد و شناخت واقعیت‌های این تشکیلات مخوف فقط از راه «نشانه شناسی» محقق می‌گردد که در فصول بعدی با نمایش لوگوها، المان‌ها و ...، به صورت مبسوط و مستند مورد بحث قرار خواهد گرفت.

 

عقیده و توان:

سلطه بر «قدرت و ثروت» جهانی، نه با اتکای صرف به نیروی نظامی و جنگ ممکن است و نه با به غارت بردن نفت کشورهای نفت خیز. بلکه هر حرکتی باید ابتدا مبتنی بر نوعی جهان‌بینی باشد و بر فلسفه‌ای استوار گردد و بر آن اساس «بایدها و نبایدها»یش تبیین شده و سپس از توان اجرای آنها نیز برخوردار باشد. لذا دو محور «عقیده و توان»، زیر ساخت «سلطه بر قدرت و ثروت» جهانی قلمداد می‌گردند.

از این رو دو ساختار «تشکل‌های سری» که جنبه‌ی عقیدتی را پوشش می‌دهد و نیز «بانک‌داری و پول» که کنترل ثروت را میسر می‌سازد، دو بازوی اصلی تشکیلات پنهان ایلومیناتی محسوب می‌شوند. که در ذیل شرح مختصر آنها ایفاد می‌گردد:

 

تشکل‌های سری:

همان‌طور که در چارت شماره یک مشهود است، سازمان‌های مخوف اطلاعاتی و امنیتی و یا تشکیلات‌های پیچیده، آشکار و پنهان مافیای قدرت و ثروت، هیچ کدام بازوی اصلی و محورهای «تشکل‌های سری» نیستند، چرا که آنها فقط مجری‌اند و تشکل‌های سری، فقط و فقط  به ساختارهای عقیدتی و فکری تعلق دارد.

فراماسون - تشکیلات و برنامه‌ریزی - برترین لژ (خلیفه اول ابلیس در زمین و میان انسان‌ها، که شاید در حال حاضر ملکه الیزابت دوم باشد) – لژهای برتر – شوالیه معبد – صدور اوامر ملوکانه – جایگاه تصمیم‌گیری و در نهایت فلسفه پنهان، ساختار بازوی اول و عقیدتی ایلومیناتی را تشکیل می‌دهند.

و بانک‌های مرکزی بین‌المللی (امریکا و انگلیس و سوئیس) – بانک‌های مرکزی ملی قدرتمند (کشورهای عضو اتحادیه اروپا به ویژه آلمان و فرانسه) – صندوق بین‌المللی پول – بانک جهانی – بانک‌های بین‌المللی مسکن و شهرسازی – بانک جهانی حفاظت از محیط زیست – شرکت‌های چند ملیتی و در نهایت سایر منابع اصلی ثروت، بازوی دوم و اقتصادی ایلومیناتی را تشکیل می‌دهند.

نگاهی اجمالی به عملکرد بازوی اول (عقیدتی):

توضیح و تشریح مباحث عقیدتی فراماسون (شیطان پرستی) از حوصله و امکان این مقوله خارج است و به علاقمندان توصیه می‌گردد قبل از مطالعه‌ی هر کتاب یا نوشتاری در این زمینه، به آیات قرآن کریم در خصوص ابلیس (شیطان) و سایر شیاطیناما نکته مهم این است که سلسله ساختار عقیدتی یا همان تشکل‌های سری، به «فلسفه پنهان» ختم می‌شود، چرا که حلقه‌ی اتصال اندیشه (جهان بینی و ایدئولوژی) شیطان‌پرستی با بدنه‌ی جامعه بشری، همین «فلسفه» [و البته به معنای عام آن] می‌باشد.

 

انس و جن مراجعه کرده و فرازها و نکته‌های آن را با واقعیات جهان امروز تطبیق دهند، تا هم بیشتر به معجزه بودن قرآن کریم پی‌ببرند و هم به شناختی اصولی و متقنی نسبت به سیاست‌ها و روش‌های شیطان دست یابند.

بشر بر اساس عقیده‌هایش سمت و سو گرفته و حرکت می‌کند و این فلسفه‌ها هستند که عقیده سازی و توجیه منطقی یا سفسطه و اغوا می‌کنند.

 

چرا فلسفه پنهان؟

ذات انسان بر اساس بدیهیات اولیه عقل و فطرت، عاشق کمال است و با هرگونه انحراف و اعوجاج که منجر به سقوط او می‌شود مخالف است. و کار شیطان سوق دادن انسان از نور هدایت به ظلمات انحراف، اعوجاج و هلاکت است. لذا انسان عقلاً و فطرتاً با شیطان و شیطان پرستی و تمامی مظاهر آن نه تنها مخالف، بلکه دشمن است.

از این رو ترویج «شیطان پرستی» به صورت آشکار و علنی محکوم به شکست است و انسان سلطه‌ی هیچ طاغوتی را نمی‌پسندد و از جهل و ظلم نیز بیزار است.

اما القای زیرساخت‌های فکری، عقیدتی و فرهنگی که منجر و منتج به شیطان پرستی می‌گردد، به صورت پنهان و غیر مستقیم، ممکن است و «اغوا» یعنی همین. یعنی زینت دادن انحرافات و جعل بدلیات به جای اصلی‌ها.

جهان امروز سراسر جنگ و خونریزی است. نسل کشی‌ها و تروریسم دولتی بیداد می‌کند، اما اگر خوب بنگریم، جنگ اصلی، همان جنگ عقیدتی است که از آن به «جنگ نرم» نیز یاد می‌شود.

جنگ سرد علیه نفوس و جان‌هاست، اما جنگ نرم فقط به تفکرها، باورها، عقاید و فرهنگ‌ها اختصاص دارد و تلفات آن نیز به مراتب سنگین‌تر، عمیق‌تر و گسترده‌تر است.


آن چه که امروزه در قالب فلسفه‌های نوین عرضه می‌شود، و ذیل تابلوهایی چون: سکولاریسم، لائیسم، لیبرال دموکراسی، فمینیسم، ناتورالیسم، پست مدرنیسم و ... مطرح می‌گردند و با شعارهایی چون: آزادی، جدایی دین از سیاست، تعریف رفاه و لذت، عدم وجود مفاهیم کلی، نسبی بودن ارزش‌ها، مرگ مؤلف – طبقه‌بندی انسان‌ها – حقوق بشر – جهانی سازی – جنگ‌های  پیش‌گیرانه – جنگ‌های اخلاقی و بشر دوستانه (ظاهراً دکترین اوباما) – مالکیت عمومی محیط زیست (سبزها) و ... تزئین می‌گردد، همگی به رغم نام‌های زیبای و فریبنده‌ای که دارند، متدها، مدل‌ها، الگوها و در یک جمله ملزومات شیطان پرستی جهت سلطه است که توسط «فلسفه پنهان» به اذهان عمومی القا می‌شوند.

نگاهی اجمالی به عملکرد بازوی اقتصادی:

پیش از این بیان شد که عقیده ابلیس و شیطان پرستان، مبتنی بر «سلطه» بر جهان طبیعت است که بدون در اختیار داشتن «قدرت و ثروت» عمومی محقق نخواهد شد. و البته در نگاه ماتریالیستی، قدرت نیز مبتنی و متکی به ثروت است. چرا که حتی اگر قرار باشد سلطه و قدرت با نیروی نظامی حاکم گردد، مستلزم برخوداری از ثروت، لازم است.

شاخصه یا تجلی ثروت، در «پول» است. منابع سطحی چون کشاورزی یا صنعت و یا منابع زیر زمینی چون نفت، گاز و طلا نیز تا پول نباشد حاصل نمی‌گردد و تا تبدیل به پول نشود، بهره‌ای نمی‌رساند.

لذا تملک بر ثروت جهانی، مستلزم سلطه و کنترل نظام پولی جهان است که توسط بانک‌ها و بر اساس سیستم ربوی (ربا) صورت می‌پذیرد.

از این رو ایلومیناتی، نه هر بانکی، بلکه بانک‌های مادر که ثروت‌های جهان در قالب پول در آنها ذخیره می‌شود را به عنوان بازوی توان و امکان سلطه، به موازات بازوی فکری و عقیدتی ایجاد کرده است.

 

امروزه نقش بانک‌هایی چون: بانک مرکزی امریکا و انگلیس، صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی که به زودی و به بهانه‌ی ضرورت «ایجاد هماهنگی‌های پولی در جهان» به جهانیان تحمیل خواهد شد و هم چنین شرکت‌های چند ملیتی، در سیاست جهانی و هموار نمودن نظام سلطه کاملاً مشهود است.

گروه‌ها:

پس از دو بازو یا دو بال اصلی «قدرت و ثروت»، نوبت به چهار ستون اجرایی تشکیلات می‌رسد که عبارتند از گروه‌های: گروه آموزش – گروه مذهبی – گروه سازمان‌های اطلاعاتی- گروه سیاسی.

شاید در نگاه اول ساختار این گروه‌ها، طبیعی به نظر رسد. اما اگر کمی دفت شود، نکات خاصی در ترکیب آنها وجود دارد که ذیلاً به دو نکته‌ی آن در گروه‌های مذهبی و سیاسی اشاره می‌شود:

گروه مذهبی:

اگر به ترکیب گروه مذهبی ایلومیناتی دقت شود، نکاتی مهم در آن جلب نظر می‌نماید:

الف – یهودیت:

به هیچ وجه یهودیت در ترکیب آن وجود ندارد. شاید برخی گمان کنند که علت اصلی قلت جمعیت یهود در جهان است، ولی این گمان صحیح نیست. بلکه علت اصلی آن است که اساساً یهودیت تحت سلطه سازمانی به نام «صهیونیسم» قرار دارد که خود قدرتمندترین شاخه فراماسون است.

ب – با حذف یهودیت، سه دین غالب باقی می ماند که در جهان بشری همیشه دارای اکثریت بوده و هستند که عبارتند از: اسلام، مسیحیت و ادیان و فرقه‌های دیگر مثل: هندوئیسم، بودائیسم، صوفیسم، و ... .

ج – مسیحیت:

عمده‌ی تشکیلات گروه مذهبی، بر محور مسیحیت است، چرا که جامعه‌ی امریکا و اروپا با کشور پهناوری چون روسیه و ...، همه مسیحی هستند. مضافاً بر این که ریشه و بنیان «فراماسون»، پس از هبوط دوران سلطه کلیسا و  در مقابله با کلیسا و مسیحیت به وجود آمد و نکته‌ی مهم دیگر آن که معنویت خداگرایانه در مسیحیت و اعتقاد به حضرت عیسی‌(ع) و انجیل می‌شناسند.

مسیحیت یک اصالت مذهبی به نام «کاتولیک» دارد که از سازماندهی و تشکیلات خاصی به محوریت واتیکان و پاپ برخوردار است و در مقابل آن مسیحیت پروتستان (مسیحت روشنفکر، بدعت‌گذار و هنجار شکن) با مرکزیت امریکا پدید آمد. حال با توجه به خلاصه‌ای که بیان شد، به جایگاه‌های مندرج در جدول توجه شود.

د – اسلام:

اسلام به هیچ شکل و مدلش برای فراماسون و سازمان ایلومیناتی (Illuminati) پسندیده، مقبول و قابل تحمل نمی‌باشد.

نه اسلام امریکایی و نه اسلام ناب محمدی‌(ص) که اسلام «ولایتی» است. چرا که اولاً خواه ناخواه محور اعتقادی همه‌ی آنها «توحید و معاد» می‌باشد که مستلزم دشمنی مستقیم با شیطان است و سنگسار شیطان (رمی جمرات) یکی از مناسک واجب عبادی همه آنها در حج است و ثانیاً به رغم تفاوت و حتی اختلاف مذاهب، از مشترکاتی چون: قرآن، کعبه، نماز، روزه، حج و ... برخوردارند که ضمن قرار دادن آنان در یک صف، می‌تواند موجب اتحادشان در دراز مدت گردد. و نکته‌ی سوم آن که مهم‌ترین منابع قدرت و ثروت جهان، اعم از منابع زیر زمینی نفت و گاز یا موقعیت ژئو پلیتیک یا مهمرین شاهراه‌ها و بنادر آبی و ...، متعلق به ممالک اسلامی است. و آخرین نکته‌ی محوری آن که «اسرائیل» برای مقابله و تصاحب جهان اسلام پدید آمده و تنها دشمنش در جهان، همان جهان اسلام است. از این رو در دیدگاه ایلومیناتی، اسلام به هر شکلش باید پایان یابد.

د/1 – بهائیت:

در گروه مذهبی شاهدیم به رغم حذف اسلام با کثرت جماعت پیروانی که دارد (برابر مسیحیت)، بهائیت که از جمعیت قابل توجهی [حتی در مقابل فرقه‌های نوپا] قرار گرفته و از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است(؟!) علت آن است که اساساً بهائیت، زاده و ساخته فراماسون برای اعلام ختم اسلام است.

سید باب، بنیان گزار اولیه که از لژیونر‌های فراماسون بود، ابتدا به نام اسلام و ادعای نیابت امام زمان‌(عج) به میدان آمد و پس از مدتی ادعای امام زمانی و البته در نهایت خدایی کرد.

پس از اعدام او، شاگردش حسینعلی نوری «عبدالبهاء» که او نیز از لژیونر‌های فراماسون بود پا به عرصه ظهور گذاشت. حوزه مأموریت و مخاطب وی مسلمانان و به ویژه شیعیان که معتقد به امامت، انتظار و ظهور (بزرگ‌ترین مشکل شیطان پرستان) بودند.

او مدعی شد که ما اسلام را قبول داریم. اما اسلام راستین به ظهور حضرت مهدی‌(عج) ختم می‌شود و او نیز سید باب بود که آمد و رفت. پس من پیامبر جدید هستم و دین اسلام خاتمه یافته است.

فعالیت بهائیت از همان ابتدا و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در هندوستان به مراتب بیشتر از ایران بوده و هست. اما قبر «بهاء» در شهر عکا واقع در اسرائیل بوده و لَجنه‌ی مرکزی بهایئت نیز در اسرائیل قرار دارد. چرا که بهائیت فراماسون‌زاده، یکی از شاخه‌ها و ابزار زیر مجموعه‌ی صهیونیسم می‌باشد و توسط اسرائیل تغذیه و اداره می‌شود.

 

 

ﻫ – فرقه‌ها و معابد:

پس از اسلام، مسیحیت و یهودیت، دیگر دینی باقی نمی‌ماند، بلکه هر چه هست «فرقه»‌هایی است که یا از قدمت تاریخی برخوردار هستند و یا جدید ایجاد می‌شوند. مثل هندوئیسم، بودائیسم یا صوفیسم که قدیمی هستند و یا وهابیت، القاعده، فرقه‌های شیطان‌پرستی مدرن و ... که جدید هستند.

گروه سیاسی:

در تشکیلات گروه سیاسی نیز خبری از جمهوری‌خواه‌ها، دمکرات‌ها، سلطنت‌طلب‌ها، احزاب، پارلمان‌ها یا سایر مدل‌های حکومتی که ظاهراً ساختار سیاسی و اجرایی کشورها را تشکیل می‌دهند نیست.

چرا که اینها همه نمایش است و در واقعیت هیچ کاره هستند. بلکه رهبران ملی (که محبوب بین مردم هستند و اداره امور داخلی به دست آنهاست) و سپس سازمان ملل که بزرگ‌ترین ابزار و توجیه‌گر نظام سلطه است و پس از آن بزرگ‌ترین تصمیم‌گیران سیاست جهانی چون: کنفرانس بیلدربرگ، کمیسیون سه جانبه، شورای روابط خارجی و ... قرار گرفته‌اند (چارت شماره 2).

و امروزه شاهدیم که تمامی تصمیمات قانونی و غیر قانونی جهانی، در همین مجموعه‌ها اتخاذ می‌گردد و اگر دقت شود، عمده‌ی آنها فاقد سازمان یا تشکیلات خاصی هستند، بلکه فعالیت‌ها، گفتگوها و تصمیم‌گیری‌هایشان در غالب «نشست» انجام می‌پذیرد.

 

لذا تصمیم‌های نشست‌هایی چون: بیلدربرگ، شورای امنیت، 1+5، گروه 8‌، EEC   و ... می‌باشد که در عالم سیاست محقق می‌گردد و نه تصمیمات ملی و داخلی کشورها و یا تصمیمات مشترک دول در سازمان ملل متحد.

 

سامانه پیامکی khamenei.ir

سامانه پیامکی khamenei.ir

سریعترین مرجع دستیابی به اخبار دیدارها، بیانات و رویداد های

 مربوط به حضرت امام خامنه ای(مدضله العالی)

علاقه مندان در سراسر کشور می توانند با ارسال یک پیامک بدون متن

 به ۲۰۱۱۰ در این سامانه عضو شوند.


جذب نیروی بسیجی

پایگاه بسیج مقاومت شهید رجایی سرابله در راستای دفاع از ارزشهای

دینی و اسلامی عضو می پذیرد.

 

رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای مجمع خیرین سلامت کشور:

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز(دوشنبه) در دیدار اعضای مجمع خیّرین سلامت کشور، مقوله «سلامت و بهداشت و درمان» را جزء اولویت‌های اصلی و مسائل درجه یک کشور خواندند و با تحسین فعالیت‌های مردمی صورت گرفته در این زمینه تصریح کردند: هر گاه ایمان، توان و انگیزه مردمی به میدان عمل بیاید، کارها برکت مضاعف پیدا می‌کند و مشکلات حل می‌شود.
حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به نقش تعیین کننده مردم در تمام صحنه‌های مهم اعم از سیاست، اقتصاد، سلامت، فرهنگ و آموزش و پرورش خاطرنشان کردند: اصل انقلاب اسلامی نیز متکی به همین حضور مردمی بود و چنانچه مردم به میدان نقش آفرینی وارد نمی‌شدند، کاری از سیاستمداران و جریان‌های سیاسی ساخته نبود.
ایشان با تأکید بر اولویت داشتن مسئله سلامت، بهداشت و درمان بر بسیاری از مسائل کشور، افزودند: مسئولان و دلسوزان باید بنحوی برنامه ریزی کرده و مسائل را در عرصه اجرایی دنبال کنند که خیال مردم از مسئله درمان آسوده شود.
رهبر انقلاب اسلامی حفظ ساختار مردمی در این‌گونه مجامع خیریه را مهم و ضروری برشمردند و افزودند: نباید با غلبه دادن ساختارهای بسته اداری، پویایی و نشاط را از مجامع مردمی سلب کرد.
حضرت آیت الله خامنه‌ای در بخش پایانی سخنان خود، بزرگ‌ترین مشوق برای خیرین را، به ثمر نشستن و بروز آثار عینی کارهای خیر خواندند و تصریح کردند: این فعالیت‌های خیرخواهانه، رضای خداوند متعال را نیز بدنبال خواهد داشت و هر کار خیری در میزان الهی محفوظ است و از نظر دور نخواهد ماند.
در ابتدای این دیدار، آقای سید رضا نیری دبیرکل مجمع خیرین سلامت کشور، گزارشی از ساختار، فعالیت‌ها و خدمات، برنامه‌ها و نیازهای این مجمع بیان کرد و اظهار داشت: اساس تشکیل و مبنای رویکرد مجمع خیرین سلامت کشور در طول سه سال فعالیت آن، بر اساس توصیه رهبر انقلاب مبنی بر استفاده از ظرفیت‌های مردمی در حوزه سلامت بوده است.
مجمع خيرين سلامت كشور به منظور فراهم آمدن امكان شناسايي و ساماندهي خيرين سلامت كشور و برنامه‌ريزي براي بهره‌گيري صحيح از كمك‌ها، مشاركت‌هاي مردمي و هدايت كمك‌ها به اولويت‌هاي ملي در حوزه سلامت تشکیل شده است.

 

 

افتتاح چندپروژه درکرمانشاه باحضور رئیس جمهور

به گزارش فارس به استان کرمانشاه، سد مخزنی آزادی صبح امروز و با حضور محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور اسلامی کشورمان در استان کرمانشاه افتتاح شد.

سد مخزنی آزادی با هسته سنگریزه‌ای ـ رسی به منظور تامین آب کشاورزی برای روستاهای پایین دست، جلوگیری از خطر سیلاب‌های بزرگ و همچنین استفاده از امکانات طبیعی در دره زنکان ساخته شده است.

طول تاج این سد 737 متر و ارتفاع آن 64 متر می‌باشد. مساحت شبکه‌های آبیاری این سد بالغ بر 4 هزار و 200 هکتار و طول این شبکه‌ها 29 کیلومتر است. حجم مخزن سد آزادی بالغ بر 70 میلیون متر مکعب می‌باشد.

این سد توسط قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا ساخته شده است و جزو طرح‌های مهر ماندگار دولت محسوب می‌شود.


همچنین به گزارش فارس، طرح بزرگ پلیمر این استان با حضور محمود احمدی‌نژاد رئیس جمهور اسلامی ایران افتتاح شد.

این طرح پتروشیمی با سرمایه‌گذاری کلی چهار هزار و 250 میلیارد ریال شامل هزار و 600 میلیارد ریال سرمایه‌گذاری ریالی، 165 میلیون یورو سرمایه‌گذاری ارزی ساخته شده است.

ظرفیت تولید این مجتمع پتروشیمی 300 هزار تن در سال پلی‌اتیلن سنگین است و خوراک آن از خط لوله اتیلن غرب به میزان 305 هزار تن اتیلن تأمین می‌شود.

این طرح از سال 1384 آغاز شده است و در سال جاری در قالب طرح مهر ماندگار تکمیل و به بهره‌برداری رسیده است.

مساحت کلی این مجتمع پتروشیمی 60 هکتار است و بالغ بر 1500 نفر اشتغال در زمان فعالیت برای استان ایجاد می‌کند.

مالکیت این مجتمع پتروشیمی در اختیار شرکت پتروشیمی باختر است و کلیه مراحل نصب و بهره‌برداری آن توسط شرکت‌ها و متخصصان ایرانی انجام شده است.

اسامی 2 نفر از بدهکاران بزرگ بانکی اعلام شد

سخنگوی قوه قضاییه اسامی ۲ نفر از بدهکاران بزرگ بانکی را اعلام کرد.

به گزارش فارس، غلامحسین محسنی اژه‌ای امروز در نشست خبری تصریح کرد: معاون اول رئیس جمهوری در نیمه اول سال 90 اعلام کرد که ما خودمان پیش قدم می شویم و قوه قضاییه هم نماینده‌ای در کمیسیونی که تشکیل می‌دهیم بفرستد تا به تخلفات بانکی رسیدگی کنیم.

وی افزود:‌ ما هم نماینده معرفی کردیم اما بعد از گذشت 2 ماه اعلام کردند که 9 هزار میلیارد تومان معوقه بانکی وصول شده و با بقیه افراد توافق کردیم معوقاتشان را پرداخت کنند.

به گفته سخنگوی قوقضاییه در مرداد همان سال همان معاونت ذیربط نامه نوشت که همه افرادی که از آنها نام برده شده بود دارای پرونده معوقه بانکی نبودند که با حساسیت آن را تعقیب کردیم که متعاقب آن برخی حکم گرفتند و برخی دستگیر شدند. به عنوان مثال باید بگوییم آقای درمنی چند پرونده داشت که برای یک پرونده آن حکم قطعی صادر شده و محکوم به پرداخت وجوه و جریمه شده بود همچنین آقای یاقوت مند نیز به حبس و رد مال به بانک محکوم شده بود.

پیش گویی عجیب شهیداندرزگو درباره رهبر انقلاب

 
به گزارش ایلام فردا،وبلاگ دکتر یامین پور در پست جدید وبلاگ عمق دید نوشت:
در حال ساخت یک سری مستند سیاسی هستیم. تا به حال ۱۶ قسمت تولید شده؛ دیروز رفتیم خانه ی شهید سیدعلی اندرزگو برای مصاحبه با همسرش. اندرزگو از آن شخصیتهای پیچیده ای بوده که خیلی ها جذبش شده اند. مصاحبه ی عجیبی شد. وسط مصاحبه چند بار گریه کردیم. همسر شهید خودش یک شهید زنده است. فکر کنید که تا چند ماه بعد از شهادت همسرش در زندان اوین تحت شکنجه ی ساواک بوده، آنهم در ۲۵ سالگی!

مصاحبه که تمام شد به تیم تصویربرداری اشاره کردم که دوربین ها را خاموش نکنند، من وارد گفتگوی غیر رسمی شدم تا نگفته ها را بشنوم و چیزهایی شنیدم که برایم خیلی عجیب بود.

یکی از خاطرات همسر شهید که خیلی عجیب بود ازاین قرار است؛ همسر شهید:
چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یک ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و کف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: «این که هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است. از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.» بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است. همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم.

بعد ذغال را آرام برگرداند و روی قلیان گذاشت… همسر شهید گفت: دست از سیدعلی نکشید.

 

سرلشکر جعفری در مجمع پیشکسوتان جهاد و شهادت بسیج:خطر فتنه 88از جنگ 8 ساله برای انقلاب اسلامی بیشتر ب

سرلشکر جعفری
 
 

 به گزارش  ایلام فردا به نقل از  فارس، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه در مجمع عالی پیشکسوتان جهاد و شهادت بسیج که صبح امروز برگزار شد، گفت: امیدواریم بتوانیم به اعماق اهمیت و زوایای پنهان نصرت الهی که بعد از فتنه 88 و نیز در 9 دی نصیب ما و انقلاب شد، پی ببریم و بتوانیم در این مسیری که امت قهرمان، بصیر و انقلابی ما می‌رود، پیشتاز باشیم.
وی افزود: ماجرای فتنه 88 واقعاً یک امتحان بزرگ الهی برای مردم مومن ایران اسلامی و خطر آن از خطر جنگ 8 ساله برای انقلاب و اسلام بسیار بیشتر بود.
جعفری ادامه داد: این امتحان و اتفاقی که افتاد مانند جنگ تحمیلی برای انقلاب یک نقطه عطف بود و در فتنه 88، مردم دنیا که دل‌نگران انقلاب اسلامی بودند از پایداری، استقامت، هوشمندی و بصیرت ملت ایران در مقابل هجمه سنگین دشمنان داخلی و خارجی عبرت گرفتند.
فرمانده کل سپاه افزود: دشمنان با استفاده از همه حربه های نرم برای مقابله با نظام اسلامی آمده بودند و درگیری فتنه 88  مقابله انقلابیون و ضد انقلابیون بود و شعارهای نه غزه نه لبنان هم نشان دهنده این موضوع است.
جعفری با اشاره به تاثیر بیرونی حماسه 9 دی گفت: شروع بیداری اسلامی، بعد از فتنه 88 بود و این اثرگذاری انقلاب اسلامی را نشان می‌دهد و در حال حاضر انقلاب اسلامی بخوبی به پیش می‌رود و باید سعی کنیم موانع پیش ‌روی آن‌را برداریم تا با سرعت بالاتری حرکت کند.
وی با بیان اینکه باید در برابر توطئه‌های دشمن و مشکلات ایستاد، گفت: مهمترین ماموریت سلسله مراتب بسیج دفاع از انقلاب در عرصه‌های مختلف است.
فرمانده کل سپاه در پایان با اشاره به برگزاری مجمع عالی پیشکسوتان جهاد و شهادت و اقدامات سازمان پیشکسوتان بسیج اظهار داشت: پاسداری  و دفاع از انقلاب اسلامی، بازنشستگی  ندارد و هیچ تفاوتی میان پاسداری از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن با پاسداری از اسلام و دین خدا نیست.
 

دکتر شوهانی در گفتگو با ایلام فردا:سران فتنه حق شرکت در انتخابات را ندارند


به گزارش ایلام فردا،دکتر احمد شوهانی نماینده مردم استان در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در گفتگوی اختصاصی با ایلام فردا،به سوالات سیاسی،بین المللی و استانی پاسخ داد.
نماینده مردم استان در مجلس شورای اسلامی در خصوص وضعیت سران فتنه در انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران اظهار داشت:سران فتنه و آنهایی  که نقش اول را در جریانات سال 88 برعهده داشتند حق شرکت در انتخابات را ندارند و این کار آنها نه قانونی است و نه مردم اجازه می دهند که اینها نامزد شوند.
وی ادامه داد:البته اگر اینها از مسائلی که به وجود آوردند توبه کنند و مردم هم به یقین برسند که اینها ازمواضع خود عدول کرده و پشیمان شده اند آن وقت می توان انتظار داشت که نظام با این افراد همانند دیگر اقشار جامعه رفتار کند چون اینها در سال 88 مسائلی را به بار آوردند که به لحاظ قانونی نمی توانند دیگر در هیچ انتخاباتی ورود پیدا کنند. 
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در پاسخ به سوالی در خصوص جابجایی صورت گرفته در مدیریت استان و سایر پست های اجرایی استان تصریح کرد:حقیقتا ما هم برخی اوقات از دیگران اخبار جابه جایی ها را می گیریم ،دولت خیلی دوست دارد که خودش تصمیم بگیرد و طبیعتا همین منوال در سطح مدیریت استانها هم وجود دارد.
دکتر شوهانی بیان داشت:البته ما درباره نقص هایی که وجود دارند تذکرات لازم را می دهیم ولی بنده هیچ دخالتی در این انتصابات ندارم.
وی اظهار داشت:حتی چند وقت پیش فردی تماس گرفت و گفت شما مانع شدید که بنده فرماندار فلان منطقه شوم که به او گفتم به خدا در جریان نیستم؛البته طبیعی است که در سطح مدیریت کلان استان اگر از ما مشاوره بخواهند ما هم نظراتمان را می گوییم ولی در سطح شهرستانها هیچ گونه دخالتی نداریم و کارها توسط مجموعه استانداری صورت می گیرد.

رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی ایلام:مردم ایلام تشنه ملاقات با مقام معظم رهبری هستند

 
 

به گزارش خبرگزاری فارس از ایلام حجت‌الاسلام جواد نوری صبح دیروز در اجتماع بزرگ عاشورائیان پیروان ولایت اظهار داشت: مقام معظم رهبری عنایت ویژه‌ای به مردم استان ایلام دارند.

وی ادامه داد: مقام معظم رهبری در سال‌های گذشته بیش از پنج بار به مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس در استان‌های کردستان، کرمانشاه و خوزستان سفر کردند.

این مسئول اضافه کرد: معظم‌له با حضور خود در محل یادمان‌های دوران دفاع مقدس دل خانواده‌های معظم شاهد و مردم را شادمان کردند.

نوری تصریح کرد: اما این توفیق تاکنون نصیب استان ایلام نشده و ما از نماینده ویژه معظم‌له که اکنون در مراسم پاسداشت نهم دی در جمع مردم ایلام حضور دارند استدعا داریم درخواست مردم ایلام در خصوص ملاقات با رهبری را پیگیری کند.

رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان ایلام گفت: امیدواریم روزی هم فرا رسد که مقام معظم رهبری به یادمان‌های دوران دفاع مقدس در استان ایلام نیز سفری داشته باشند.

وی ادامه داد: البته نماینده ولی‌فقیه در استان و امام جمعه ایلام نیز در این راستا پیگیری‌هایی داشته تا مردم استان ایلام با رهبر معظم انقلاب دیدار داشته باشند.

این مسئول اضافه کرد: مقام معظم رهبری علاقه ویژه‌ای به مردم استان ایلام دارند و بارها معظم‌له مردم استان ایلام را مورد لطف و عنایت خود قرار دادند.

حسنی مبارک: لطفا مرا بکشید

6-337.jpeg

یک منبع صهیونیستی فاش کرد که دیکتاتور سابق مصر از تیم معالج‌اش خواسته به زندگی دردناکش پایان دهد.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، به نقل از سایت اینترنتی النشره، یک پایگاه خبری صهیونیستی موسوم به "عنیان مرکزی" در خبری فاش کرد: حسنی مبارک، رئیس‌جمهوری سابق مصر به دلیل مشکلات وخیم جسمانی از تیم پزشکی معالجش خواسته تا با اقدام به اوتانازی (مرگ خود خواسته) به درد و رنج‌های وی پایان داده و وی را از ادامه زندگی دردناکش نجات دهند.

این پایگاه خبری اعلام کرد: اوضاع جسمانی حسنی مبارک طی چند روز اخیر وخیم شده است به نحوی که وی به بیمارستان منتقل شد.

بنا به گزارش این پایگاه خبری، تیم پزشکی مسئول مداوای مبارک پس از آنکه دیکتاتور سابق مصر در حمام زندان زمین خورده وی را معاینه و به بیمارستان منتقل کرد.

پایگاه صهیونیستی مذکور همچنین تاکید کرد که این درخواست حسنی مبارک با مخالفت پزشکانش رو به رو شده است.

دفاع‌مقدس در روزنامه‌های امروز

امروز یکشنبه دهم دی‌ماه،روزنامه‌ها بخشی از مطالب و اخبار خود را به دفاع‌مقدس اختصاص داده‌اند.

به گزارش ایسنا، روزنامه‌های «تفاهم» و «ابتکار» مطلبی را با عنوان «خطر فتنه بیشتر از جنگ بود» به چاپ رسانده‌اند.

روزنامه «حمایت» مطلبی را با عنوان «هر کسی بهتر می‌داند چه کاره است»، منتشر کرده است.

روزنامه «کیهان» یادکردی را از شهید «حجت‌الله ایران‌پور» و مطلبی را با عنوان «حسین رفت و یک جمجمه و یک قلم برگشت»، به چاپ رسانده است.

صفحه «دفاع» روزنامه «ملت ما» به مطالبی با عناوین «عیسایی که در روز تولد مسیح به شهادت رسید»،«مراسم نخستین سالگرد درگذشت حاجی‌بخشی برگزار می‌شود» و فرازی از وصیت‌نامه شهید «علیرضا مولایی» اختصاص یافته است.

از جمله مطالبی که در روزنامه «تهران امروز» به چشم می‌خورد،می‌توان به «شهید محل خاکسپاری همرزمش را نشان داد»،«فرماندهی که فرمانده می‌ساخت»،«راهیان نور خصوصی‌سازی می‌شود»،«رشد 30 درصدی خاطره‌نویسی»،«برگزاری یادواره 2000 شهید»،«8000 دیدار در طرح سپاس»، «برگزاری یادواره شهید خلعتبری» و «برگزاری اولین سالگرد حاجی‌بخشی» اشاره کرد.

روزنامه «جمهوری اسلامی» مطالبی را با عناوین «یادکردی از شهید حسین درمسجدی آرانی»،«تاوه باقلوا» و «آنان که آسمانی شدند» منتشر کرده است.

روزنامه «رسالت» یادداشتی را با عنوان «بوسیدن خاک پای مدافعان گمنام» که نگاهی به فیلم «بوسیدن روی ماه» است را به چاپ رسانده است.

صاحب «کیف انگلیسی»،«کلاهی پهلوی» بر سر تلویزیون گذاشت؟!


متصور شوید کلاهی با مشخصات خاصی را به یک فروشگاه خوش سابقه سفارش می دهید و مبلغی را نیز پیش پیش بابت تولید کلاه مدنظرتان پرداخت می نمایید و در نهایت آنچه تحویل میگیرید، در سطح کیفی مدنظرتان حین سفارش نبوده باشد. با این حساب شاید پس از دریافت کلاه نهایی و مطلوبِ نظر واقع نشدن محصول مورد نظر، تنها بتوان از پرداخت وجوه بعدی خودداری کرد و اصل پرداخت های اولیه عملاً از کف رفته است؛ اتفاقی که برای کلاه پهلوی افتاد و کالای خروجی، علی رغم برخورداری از رده بندی الف ویژه و طبیعتاً مخارجی در سطح این رده بندی، از کیفیت قابل قبولی برخوردار نبود.

سیدضیاءالدین دری که با سریال نسبتاً خوش ساخت و البته با مختصر تحریفات تاریخیِ «کیف انگلیسی»، اعتبار ویژه ای نزد مخاطب یافت بود، این بار با لشکری از ستاره ها به سراغ مضامینی تاریخی نزدیک به اثر پیشینش رفت و بخشی دیگر از تاریخ معاصر کشورمان را در دوره پهلوی اول به تصویر کشید اما آنچه به عنوان خروجی این مجموعه داستانی پرخرج به نمایش درآمد، نه به لحاظ محتوایی و مضمونی قابل هضم بود و نه به لحاظ شکلی و فنی در سطح تولیدات ممتاز سال های اخیر صداوسیما بود و در واقع این مجموعه حداقل انتظارات افکارعمومی را نیز در مقطعی که رسانه ملی به شدت نیازمند یک سریال سطح بالا بود برآروده نکرد و مخاطبان تلویزیون که با کیف انگلیسی، انتظاراتشان از دری افزایش یافته بود، با تماشای همان چند قسمت نخست ناامید شدند.

آقای کارگردان اما منتقدان این سریال را که از همه جانب بودند، به صبر فراخواند و وعده داد سریال هرچه پیش رود، از کیفیت بالاتری برخوردار شود. وعده ای که به ثمر ننشست و ماجرای کشف حجاب و وقایعی که بر مردم آن دوران گذشت که آنچنان نیز کهنه نیست که بتوان به هر شکل دلخواه به تصویرش کشید، ضعف داستانی و رویکرد سیاه و سفیدش را حفظ کرد و برخلاف «کیف انگلیسی» که رویکردی میانه ای در پیش گرفته بود، ملودرام تازه دری انگار یک اثر کاملاً سفارشی بدون در نظر گرفتن حداقل شعور مخاطب است و برگ های تازه ای به تاریخ معاصر رپس از 1300 افزوده است!

نویسنده و کارگردان که هر دو یک نفر هستند و بنابراین راه گریزی برای نقدها نمی ماند، حتی در نگارش سناریو و پیاده سازی اش به شدت شعاری عمل کرده تا هرچه اثر پیشینش به دل می نشست، این سریال برای یک ربع نیز از سوی مخاطب قابل تحمل نباشد و مورخان شهیر ایرانی به طور خاص با تماشای هر سکانس از سریال به خشم آیند. سریال با این پیش فرض نوشته شده که تمام مسئولان در دوران پهلوی عامل بیگانه بوده اند و کوچک ترین تصمیمی در ایران نیز از سوی انگلیس اخذ می شده ومسئولان تماماً مسلوب الاختيار، مسلوب اليد نیز بوده اند، حال آنکه شاید در برخی تصمیمات اصلی دوره رضا پهلوی نقش انگلیس قابل مشاهده تاریخی باشد اما نسبت دادن کوچک ترین حرکت به مستشاران انگلیسی به شدت شعاری و نه تنها خلاف تاریخ که خلاف منطق است.

پیش فرض دیگری که علی الظاهر یکی از محورهای نوشتاری سریال می بایست محسوب می شده و کلاه پهلوی را از نظر انداخته، تریاکی خواندن تمامی کارگزاران آن دوران است که در واقع نویسنده و کارگردان قصد دارد با تکیه بر این مسئله، مهم ترین عامل بی کفایتی تمامی مسئولان وقت تا سر حد یک دهدار را همین تریاکی بودنشان بداند که باعث شده عنان کلیه امور به دست بریتانیانی ها باشد و اصرار عجیبی وجود دارد که همه مسئولان معتاد و پامنقلی خوانده شوند.

از آن سو به شدت تلاش می شود در هر محفل و مهمانی که این سریال به عنوان نماد تجددخواهی رضاخوانی روایت می کند، مشروبات الکلی سرو شود و البته این موضوع با سکوت حمله کنندگان به فیلم مادرم هستم همراه شده و تناقضی را رقم زده است. به هر حال سوای بحث تاریخی که چنین سیاه و سفید بینی دروغ آشکار تاریخی است، اگر شراب خواری بد است که تلویزیون ده ها برابر سینما مخاطب دارد، بنابراین چرا فریادی در نقد این تکرار موضوع تریاک کشی و نمایش شراب خواری مطرح نمی شود؟!

در حرکتی عجیب تر در این سریال بر آنکه نقش فراماسونری در معادلات دوره پهلوی، برخی نمادها به فیلم افزوده شده که اصولاً اثری از آنها در کل تاریخ ایران مشاهده نمی شود. به عنوان نمون می توان به رونمایی از چند میدان ساخته شده توسط انگلیسی ها در طرح اشاره کرد که یکی از این میدانگاه ها نماد ابلیسک است و جالب آنکه انگلیسی ها این نماد را هم نه در یک شهر بزرگ که در شهری کوچک ساخته اند و به دورش مشابه کعبه طواف می کنند!

این رویکرد بسیار عجیب است اما به نظر می رسد دری به خوبی در یافته در یک دهه اخیر جریانات همه چیز فراماسون بین رشد چشمگیری یافته اند و برای جذب آنها حتی از الصاق چند برگ به صفحات دفتر تاریخ معاصر ایران نیز ابایی نداشته است و در عوض نقد مضمون اصلی این سریال که مشابه اسمش قرار بوده پیرامون واقعه کشف حجاب باشد، نکاتی بی ربط با تاریخ و سفارشی را در  خود جای داده که هر شخص اندک مطلعی نسبت به تاریخ معاصر با تماشایش، با تاریخ جدیدی از ایران مواجه می شود.

این سریال به نوعی حداقل بخشی از مردم 1320 را نیز نواخته است و از آن تصویر مردمی را به نمایش گذاشته که به شدت چشم چران هستند و با لباس های شیکی که ایرانی ها را شبیه بورژوازی های یک قرن پیش فرانسه جلوه داده، در پی زن بازی و غافل از اتفاقات پیرامونی شان هستند و به واقع این گونه نیست که صرفاً انگلیسی ها یا مستشاران غربی شان یا حتی مسئولان وابسته ایرانی مورد نقد قرار گیرند، بلکه اصولاً یک نقطه سفید تاریخی در آن مقطع قرار داده نشده و تنها چند خانواده که لابد قرار است نقش ابرقهرمان را ایفا کنند در این جامعه نشانه پاکی و سلامتند و دیگر یا در حال در جای زدند یا عامل بیگانه اند یا همچون خان به تصویر کشیده شده در این سریال نماد توحش بوده و زنانشان را شبانه روز با شلاق به رنگ سیاه در می آورند.

از آن سو مشخص نیست در حالی که اصرار صرفاً بر کوبیدن انگلیس است، چه اصراری بر این حجم پررنگ سازی آموزش زبان فرانسوی است؟ آیا دری انقدر نیز مطالعه تاریخی نداشته که چنین سیستم آموزشی در آن دوران وجود نداشته و توسعه زبان فرانسه در مقطعی از تاریخ قاجار و پسی از آن عمدتاً به واسطه اعزام گروه های متعددی از دانشجویان به فرانسه برای تحصیل بوده و آیا حتی چنین بدیهیات تاریخی نیز در سناریو نمی بایست مورد توجه قرار می گرفت؟ اینکه در آن دوران، هنوز خودروی جیپ در ایران وجود نداشته و خودروهای بسیار قدیمی تری در خیابان ها مشاهده می شده و یا اینکه زنان پوشیه زده آن دوران با پوشیه بالا داده شده در خیابان راه نمی رفتتند تا اصلاً اصل موضوع پوشیه شان تبدیل به یک کمدی در سریال مذکور شود، مگر تا چه میزان درک و آگاهی تاریخی نیاز داشت؟!

اگر از ابتدا قرار بود سریال با تحریفات تاریخی ساخته شود یا برخی واقعیات اگزجره نشان داده شود، حداقل می شد درباره انتخاب آکسسوار و جزئیات صحنه با مورخین مشورت کرد و در مواردی همچون نوع آرایش، پوشش و مواردی از این دست با کارشناسان تاریخی مباحثه داشت و یا به مستندات وسیع تاریخی باقی مانده در مراکز اسناد تاریخی کشور رجوع نمود و حداقل تصاویر تاریخی را با دقتی در حد هزینه میلیاردی تخصیص یافته به این سریال مرور می کردند. توجه بیش از اینها به همین جزئیات یا انتخاب یک موسیقی قوی تر شبیه آنچه برای کیف انگلیسی انتخاب شده بود، بسیاری از ضعف های «کلاه پهلوی» در مسیر این اثر تماماً شعاری که حرفش را به روترین شکل ممکن می خواهد به مخاطب ارائه دهد را می توانست مرتفع سازد اما در این سطح نیز توجه نشد.

در فیلمبرداری نیز کلاه پهلوی نتواسته از یک فلسفه مناسب برخودار باشد و آنجایی که دوربین ثابت کارکرد دارد، دوربین بیش از حد تحرک دارد و در موقعیت عکس نیز بسیاری از اوقات، رویه عکس اخذ شده و چشم بیننده در بسیاری از صحنه ها خسته می شود و این شاید به همان دلیلی بود که اشاره شد: عقل کل بودن و خدایی یک کارگردان در پروژه ای عظیم و با هزینه ای عظیم که بنابر ادعای کارگردانش، جزو کم هزینه ترین پروژه های تلویزیون در سطح هزینه ای و کیفی "الف ویژه" است. «کلاه پهلوی» یک نمود کامل برای بیان این مسئله است که اگر برای چنین پروژه های مشاورین و همچنین ناظرین مسلط تاریخی گذاشته نشود و بر محمل عوام گرایی اثری ساخته شود، هر آنچه هزینه شده بر باد می رود و تنها کنداتور پر می شود؛ اتفاقی که به نیکی می توان مشاهده اش کرد.