به گزارش ایرنا، وی تحصیلات را تا ششم نظام قدیم ادامه داد و سپس در كسوت معلمی به تدریس مشغول شد اما به گفته خانواده اش، رؤیایی صادق مسیر زندگی او را تغییر داد.
او در رؤیا، محضر دوازده امام معصوم را در حالی درك می كند كه ائمه هدی با جمعی از مردم و دانش آموزان بر او وارد می شوند بقچه ای را كه به همراه داشته، باز كرده و قبایی را از آن خارج می كنند و بر تن او می پوشانند و عصایی به دستش می سپارند آنگاه به او امر می كنند كه این جمله را به مردم بیاموزد: 'ولایت علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی'.
وی از خواب برمی خیزد و چون قلم و كاغذ در دسترس نبود، زغالی را از بخاری بیرون می آورد و این جمله را بر دیوار منزل می نگارد، جمله ای كه تاریخ هجرتش را رقم می زند و سرآغاز راه دیگری در زندگیش می شود.
شیخ عبدالرحمن با هجرت به كربلای معلی چون كبوتری بر گرد كعبه شش گوشه به طواف می پردازد و واژه، واژه علم را با توسل و تعبد جهت می بخشد.
طی دو سال از ابتدای جامع المقدمات تا پایان شرح لمعه را نزد استادان به نام آن زمان چون آیت الله 'سعید تنكابنی، آیت الله جعفر رشتی، آیت الله محمدحسین مازندرانی و آیت الله یوسف بیارجمندی' فرا می گیرد و با رحلت حضرت 'آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی' كربلا را به سوی سامرا ترك و در مدرسه میرزای شیرازی فصلی دیگر از علم و عمل را آغاز می كند.
او در مدت اقامت هشت ساله خود در كنار مرقد امام علی النقی(ع) و امام حسن عسكری(ع) ضمن تحصیل رسایل و مكاسب در درس خارج فقه و اصول 'آیت الله حاج شیخ مجتبی لنكرانی، آیت الله حاج شیخ عبدالرسول اصفهانی و آیت الله حاج شیخ عبدالله اصفهانی' شركت می كند.
در این زمان است كه روح صیقل خورده شیخ عبدالرحمن در فقر و مصیبت فرزند، او را به حریم نورانی این دو امام همام نزدیك كرده، مورد توجه و شاهد كرامات این بارگاه نور می شود.
پس از چندی عطش سیری ناپذیر علم و معرفت وی را به بارگاه امیر مؤمنان علی(ع) و حوزه نجف اشرف می كشاند و در درس خارج آیات عظام 'سید محسن حكیم، سید ابوالقاسم موسوی خویی، حاج سید محمود شاهرودی، آقامیرزا باقر زنجانی و آقا شیخ حسین حلی' شركت می كند.
آوازه علم و تقوای شیخ عبدالرحمن او را در زمره هیات استفتای برخی از مراجع قرار می دهد، آوازه ای كه در همان روزهای آغازین ورود به حوزه در كربلای معلی ورد زبان عام و خاص بود.
با آغاز نهضت روحانیت در ایران و تبعید امام راحل به نجف اشرف، آیت الله حیدری گمشده خود را در وجود امام می یابد و جاذبه روحانیش او را به مدار و محفل انس او می كشاند.
وی ضمن شركت در درس خارج اصول و فقه امام در بحث 'ولایت فقیه' امام نیز شركت می كند و همین درس افقی نو را فرا روی او می گشاید و اندیشه سریان فقه در گستره جامعه و به عینیت رساندن احكام الهی در متن زندگی مردم را در باورش بارور می كند.
او كه پس از سالها تلاش و تحصیل به مقام اجتهاد رسید، می آید تا رسالت الهی خویش را در جامعه به انجام رساند.
درخواست كردهای فیلی بغداد از او به سال 1350 هجری شمسی برای ارشاد و تبلیغ در مسجد ابوسیفین، آیت الله حیدری را وارد مرحله تازه ای از حیات پر بارش می كند و او را به جرگه آنانی پیوند می زند كه با كوله باری ازعلم و عصای تقوی، طلایه دار حركتهای حماسه و عشق می شوند.
دستگاه امنیتی عراق بیش از دو سال حضور وی را در پایتخت تحمل نمی كند و پس از دستگیری در مرز بصره، او را به یكی از پاسگاههای ایرانی تحویل می دهد.
آیت الله حیدری پس از آزادی از اردوگاه، راهی شهر جهاد و اجتهاد می شود و نزدیك به دو سال بر كرسی تدریس فقه و اصول می نشیند و در این ایام است كه با درخواست مردم و روحانیت در ایلام به زادگاهش باز می گردد.
با ورود آیت الله حیدری در سال 54 به شهر ایلام، انقلاب و نهضت روحانیت در این منطقه جلوه تازه ای به خود می گیرد و روحانیت مبارز ایلام شكل می گیرد.
ترك شهر از سوی آیت الله حیدری به هنگام ورود شاه معدوم به ایلام خشم دستگاه را نسبت به او دو چندان می كند و از همین زمان است كه وی مشی تهاجمی خود را آغاز می كند و این روند به گونه ای پیش می رود كه شش ماه قبل از پیروزی انقلاب اداره های دولت و دستگاه های امنیتی نظام ستمشاهی تنها حضوری سمبلیك را در منطقه ایلام ایفا می كردند.
آیة الله حیدری نخستین كسی است كه دادگاه عدل اسلامی را به همین نام شش ماه قبل از پیروزی انقلاب در منزل خود بنیان نهاد و به شكایات و اختلافهای مردم رسیدگی می كرد و نیز اولین كسی است كه حدود اسلامی را قبل از پیروزی انقلاب بدون اعتنا به تهدیدهای ساواك و شهربانی وقت در مسجد جامع ایلام در برابر دیدگان مردم جاری ساخت.
وی قبل و پس از انقلاب فرماندهی امنیتی و حراستی استان ایلام را به دست گرفت و با تشكیل ستادهای مقاومت و هسته های ضربت در تمام نقاط استان راه را بر سودجویان و ضدانقلاب ها بست.
آیت الله حیدری همزمان با ورود امام در 12 بهمن با آمدن به خیابان و شلیك چند گلوله از تفنگ خود پیروزی انقلاب را اعلام كرد و پس از تشكیل شورای انقلاب و هماهنگی با شهید مظلوم بهشتی، ماه ها یكه و تنها با تنی خسته انقلاب را در استان ایلام هدایت كرد.
آیت الله حیدری در سال 1358 با 95 هزار رای از سوی مردم به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت و از آن پس تا زمان حیات پر بارش دو دوره متوالی نمایندگی مردم در مجلس خبرگان را عهده دار بود.
نقطه نظرها و دیدگاههای او در خصوص حاكمیت ولایت مطلقه فقیه در خبرگان قانون اساسی و موضع گیری او در مقابل تفكر لیبرالی كسانی چون بنی صدر، بیانگر ژرف اندیشی وی است.
اعزام جوانان ایلامی به كردستان در راستای كمك رسانی به شهید چمران در زمانی كه ایلام از سوی منافقین، 'قلب كردستان' نامیده می شد، از زیباترین حركتهای سیاسی این فرزانه گمنام است كه تاثیری بس شگرف در روحیه یاران انقلاب در منطقه غرب و شمال بر جای نهاد.
با این همه آینده نگری و هوشمندی سیاسی آیت الله حیدری را باید در موضع صریح و قاطع او در مقابل بنی صدر و حركت لیبرالیزم جستجو كرد كه استان ایلام را به كانون تقابل و رویارویی با بنی صدر و خط منحط فكری او تبدیل كرد.
آیة الله حیدری با شجاعت در انتخابات ریاست جمهوری اعلام كرد: 'بنده كه حیدری باشم به ایشان رای نخواهم داد.'
و این سرآغاز حركتی شد كه منجر به ممانعت مردم از ورود بنی صدر در هنگام تصدی ریاست جمهوری به شهر شد.
بنی صدر كه ورود به شهر را به جهت خشم مقدس مردم به صلاح خود نمی دید، تصمیم به رفتن به مزار شهدای ایلام در 45 كیلومتری شهر گرفت كه در آنجا نیز با یورش خانواده های شهدا و حزب الله ایلام روبرو شد كه به سمت هلی كوپتر حمله ور شدند و با پاشیدن خاك بر روی او و سر دادن شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه » «فرمانده كل قوا خمینی روح خدا» او را مجبور به فرار می كنند.
عزل بنی صدر از فرماندهی كل قوا از سوی امام خمینی در شامگاه همان روز بعد از این واقعه، نقطه عطف و مدالی پرافتخار بر سینه مردمی است كه پیرشان را در این حركت مطیع و فرمانبردار بودند.
آیت الله حیدری حاكمیت 'قانون خدا' را در گرو حاكمیت ولایت مطلقه فقیه می دانست و سرافرازی در دنیا و آخرت را در پیروی از ولایت می دانست و در وصیتنامه سیاسی الهی خود می نویسد: 'خدمت به اسلام و مسلمانان را در حد قوه و قدرتی كه دارید، ترك نكنید و همواره پیرو رهبر عظیم الشان امام خمینی(ره) باشید به او و فرامین آن حضرت عمل كنید كه سرافرازی دنیا و آخرتتان در این است.'
عملكرد قاطعانه و شجاعانه آیة الله حیدری در مقابل خطوط انحرافی برای برخی خوشایند نبود آنان با ایجاد جوی ناجوانمردانه در صدد به انزوا كشاندن آیت الله حیدری از صحنه سیاست برآمدند اینجا بود كه آیة الله حیدری كه حفظ نظام و وحدت نیروهای انقلاب را بر دفاع از موضعگیری های خود ترجیح می داد و به قم هجرت كرد تا مشغول تدریس و تحقیق شود.
شناخت امام نسبت به زهد و تقوا و موضعگیری های خدامحورانه آیة الله حیدری و همچنین وضعیت حساس منطقه موجب شد كه امام با حكمی دیگر او را به استان بازگرداند تا تمام نقشه های ضد انقلاب نقش بر آب شود.
آیة الله حیدری با پیروزی انقلاب اسلامی، عده ای را مامور سركشی و دیده بانی مرز عراق كرد و خود در چند نوبت بازدید از پاسگاه های مرزی وضعیت منطقه و احتمال شروع جنگ را به اطلاع امام رساند و كم كاری و عدم توجه از سوی مسوولان امنیتی را گزارش داد.
وی در ساعات آغازین جنگ و پس از سقوط شهر مهران، فرمان تشكیل خط پدافندی در تنگه 'كنجانچم' را صادر كرد و با پوشیدن لباس رزم و فراخوانی مردم، جوانان و عشایر به مسجد جامع با سخنرانی پر شور خویش فرمان بسیج مردمی را صادر كرد و پس از پایان سخنرانی به همراه جوانان ایلامی به سمت مهران حركت كرد.
در این هنگام نیروهای ارتش كه با خیانت بنی صدر و عدم پشتیبانی او تا منطقه گلان عقب نشینی كرده بودند با آیت الله حیدری و نیروهای مردمی روبه رو شدند.
آیت الله حیدری با تهدید نیروها به تشكیل دادگاه صحرایی در صورت عقب نشینی، خط پدافندی را به منطقه كنجانچم یعنی 20كیلومتر جلوتر از ارتش انتقال داد و آنگاه با مامور كردن برخی در جهت ثبت نام و مسلح كردن عشایر، به جبهه حال و هوایی دیگر بخشید كه همین جذب نیروهای مردمی بنای آغازین لشكر مقتدری به نام امیرالمؤمنین(ع) شد كه در طول تاریخ دفاع مقدس حماسه هایی درخشان در دفتر مقاومت این مرز و بوم به ثبت رساند.
آیة الله حیدری نخستن كسی است كه ستاد جذب و هدایت كمكهای مردمی را شكل داد.
او مسوولیت این امر خطیر را از ساعتهای نخست جنگ تا پایان عمر پر بارش به عهده داشت و در سالهای دفاع مقدس و آوارگی مردم در كوه و دشت با تشكیل ستادی مركزی و تقسیم كردن آن به سه محور، به كمك مردم جنگ زده پرداخت.
همواره در متن جامعه قرار داشت و در سوگ و سور مردم شریك بود. او در حقیقت نماد و نماینده یكایك مردم به شمار می رفت و این تجلی یك امت در پیكره یك مرد تا آنجا پیش رفت كه هر قشر و صنف او را از خود و خود را از او می دانستند.
متواضع بود و كم سخن، ناگفته هایش بیش از گفته هایش بود. كارهایش را خود انجام می داد، غذایش ساده و درب خانه اش در طول شبانه روز به روی همه باز بود.
اهل شب زنده داری بود اما از هرگونه تظاهر و ظاهرسازی دوری می جست و در عین حالی كه بر قله اجتهاد، زهد و عرفان قرار داشت، با زبان ساده و عامیانه با مردم سخن می گفت.
حلقه وصل میان مسوولان و مردم به شمار می رفت و این از ویژگیهای منحصر به فرد او بود.
از خودگذشتگی و به خدا پیوستگی، او را به مرزی رسانده بود كه از اهانت به خود می گذشت اما اهانت به نظام و مسوولان را تحمل نمی كرد.
اجازه نمی داد كسی باورها و اعتقادات مردم را به سخره بگیرد، با خرافه زدایی و پالایش و پیرایش اعتقادات مردم درد شناسانه و درمانگرانه برخورد می كرد وبر این عقیده بود كه باید نخست زمینه پذیرش آنگاه، جایگزینی به فراخور زمان و مكان ایجاد كرد تا فرهنگ پویا و زاویه های واقعی در متن جامعه شكلی نهادینه به خود گیرد.
امر به معروف، نهی از منكر، اقامه نماز، رسیدگی به اختلافها و شكایتهای مردم، دستگیری از مستمندان، حمایت از روحانیت و مسؤولین نظام و پشتیبانی از حزب الله برنامه هر روز زندگی او بود.
خاطرات و خطرات این فصل از زندگی آیة الله حیدری از جذاب ترین و شیرین ترین حكایات مردانی است كه حماسه حضور و در عینیت بودن جامعه را بر كنج عزلت و عافیت ترجیح دادند.
دوستان آیت الله حیدری، زمانی او را در مسیر لقاء خدا یافتند كه حضرت امام (ره) در عكس العمل خبر بیماری ایشان با تاثر فرمودند: 'دوستان ما یكی یكی می روند.'
سرانجام این مرد سنگر و محراب، این زاهد و همقدم امام، در نیمه شب یازدهم دی ماه 1365 هجری شمسی از این جهان رخت ر بست و استان ایلام، رزمندگان اسلام و حزب الله را در سوگ خود نشاند.
اصرار مردم برای انتقال پیكر مطهرش به ایلام با پا درمیانی حضرت آیة الله العظمی گلپایگانی پایان یافت.
پیكر پاك و مطهرشان با تشییع با شكوه مردم ایلام و قم و نمایندگان بیت امام و ریاست جمهوری به حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) منتقل و در جوار او به خدا سپرده شد.